جملاتی با فعل wehen (hat) ⟨مجهول فرایندی⟩ ⟨جمله وابسته⟩

نمونه‌هایی برای استفاده از صرف فعل wehen. این‌ها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرف‌شده، یک مثال جمله نمایش داده می‌شود. شکل فعل برجسته می‌شود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی wehen (hat) به صورت تصادفی انتخاب می‌شود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثال‌ها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگه‌های تمرین برای فعل wehen در دسترس هستند.

haben
geweht werden
sein
geweht werden

وجه خبری

جملات نمونه در حالت اخباری مجهول فرایندی برای فعل wehen (hat)

وجه التمنی (سبژونکتیو)

کاربرد وجه التمنی مجهول فرایندی برای فعل wehen (hat)

وجه شرطی دوم (würde)

شکل‌های جایگزین با "würde"

امری

جملات امری مجهول فرایندی برای فعل wehen (hat)

ترجمه‌ها

ترجمه‌های wehen (hat) آلمانی


آلمانی wehen (hat)
انگلیسی blow, wave, stream, waft, whiff, flutter, wind
روسی дуть, колыхаться, развеваться, веять, виться, дохнуть, дунуть, колыхнуться
اسپانیایی soplar, ondear, espirar, flotar, haber viento, hacer volar, flamear, viento
فرانسوی souffler, flotter, vaguer, venter
ترکی esmek, dalgalanmak, savurmak, uçuşmak
پرتغالی soprar, espirar, flutuar, ventar
ایتالیایی soffiare, sventolare, aleggiare, spirare, tirare, trarre, tremolare, ondeggiare
رومانی sufla, flutura, suflă, vântura
مجاری fúj, fújni, fúvás, lenget
لهستانی wiać, dąć, powiać, zwiać, zwiewać, wiatr, dmuchać, powiewać
یونانی σηκώνω, άνεμος, κυματίζω, φυσάω
هلندی waaien, blazen, fladderen, wapperen
چکی foukat, vát, vlát
سوئدی blåsa, fladdra, fläkta, vaja, vifta, vind
دانمارکی blafre, blæse, flagre, vinde
ژاپنی 吹く, 風が吹く, 風に揺れる
کاتالان bufar, onejar, moure's, ventar
فنلاندی tuulla, heilua, puhaltaa
نروژی blafre, blåse, flagre, vinde
باسکی haizea, haizea jotzen, haizeak mugitzen du
صربی вијорити, дувати, duvati, lepršati, puhati, vetar, zavijati
مقدونی дува, вее
اسلوونیایی pihati, plapolati, vetrovati, zavijati
اسلواکی fúkať, pohybovať sa vo vetre, vialiť, vát
بوسنیایی вијори, вијорити, дувати, duvati, puhati, vjetrovati, zavijati
کرواتی lepršati, pušati, vjetroviti, zavijati
اوکراینی дути, майоріти, віяти, дмухати, колихатися, підніматися
بلغاری вее, дуя
بلاروسی дуць, ваянне, вецер, дзімаць, свіст
عبریלנשב، לנשוב، נשב
عربیعصف، تجري، تطاير، تهب، رفرف
فارسیوزیدن، برافراشتن، بوزیدن
اردوبہنا، ہوا چلنا، لہرانا، ہلنا

wehen (hat) in dict.cc


ترجمه‌ها 

همکاری کنید


به ما کمک کن و با افزودن ورودی‌های جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی می‌توانی از این وب‌سایت بدون تبلیغات استفاده کنی.



ورود

همه قهرمانان 

معانی

معانی و مترادف‌های wehen (hat)

قواعد صرف

قوانین دقیق برای صرف فعل

نظرات



ورود

* جملات ویکشِنری (de.wiktionary.org) تحت مجوز CC BY-SA 3.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/3.0/deed.de) به صورت رایگان در دسترس هستند. برخی از آن‌ها تغییر یافته‌اند. نویسندگان جملات را می‌توانید از طریق لینک‌های زیر مشاهده کنید: 114614, 247686

* جملات Tatoeba (tatoeba.org) تحت مجوز CC BY 2.0 FR (creativecommons.org/licenses/by/2.0/fr/) به صورت رایگان در دسترس هستند. برخی از آن‌ها تغییر یافته‌اند. نویسندگان جملات را می‌توانید از طریق این لینک‌ها پیدا کنید: 9371962

* تعاریف تا حدی از ویکی‌واژه (de.wiktionary.org) گرفته شده‌اند و ممکن است بعداً تغییر کرده باشند. آن‌ها تحت مجوز CC-BY-SA 3.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/3.0) به صورت رایگان در دسترس هستند: 73236, 73236

* برخی از مترادف‌ها از OpenThesaurus (openthesaurus.de) گرفته شده‌اند و ممکن است بعداً تغییر یافته باشند. آن‌ها تحت مجوز CC-BY-SA 4.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/4.0) به صورت رایگان در دسترس هستند: wehen