جملاتی با فعل wringen 〈جمله پرسشی〉
نمونههایی برای استفاده از صرف فعل wringen. اینها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرفشده، یک مثال جمله نمایش داده میشود. شکل فعل برجسته میشود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی wringen به صورت تصادفی انتخاب میشود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثالها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگههای تمرین برای فعل wringen در دسترس هستند.
زمان حال
-
گذشته ناقص
-
وجه التزامی I
-
Es ist das erste Mal, dass ich den Schweiß aus meiner Kleidung
wringe
.
This is the first time I've ever wrung sweat out of my clothes.
حالت التبعیض دوم
-
امری
-
مصدر
-
Kannst du die gewaschenen Handtücher das nächste Mal
wringen
, bevor du sie aufhängst?
Can you wring out the washed towels next time before you hang them up?
وجه وصفی
-
جدول افعال قوانین
- چگونه wringen را در زمان حال صرف میکنید؟
- چگونه wringen را در گذشته ناقص صرف میکنید؟
- چگونه wringen را در امری صرف میکنید؟
- چگونه wringen را در وجه التمنی I (Konjunktiv I) صرف میکنید؟
- چگونه wringen را در وجه التمنی دوم (Konjunktiv II) صرف میکنید؟
- چگونه wringen را در مصدر صرف میکنید؟
- چگونه wringen را در وجه وصفی صرف میکنید؟
- افعال در زبان آلمانی چگونه صرف میشوند؟
زمان حال گذشته ناقص امری وجه التمنی اول وجه التمنی دوم مصدر وجه وصفی
وجه خبری
جملات نمونه در حالت اخباری معلوم برای فعل wringen
وجه التمنی (سبژونکتیو)
کاربرد وجه التمنی معلوم برای فعل wringen
-
Es ist das erste Mal, dass ich den Schweiß aus meiner Kleidung
wringe
.
This is the first time I've ever wrung sweat out of my clothes.
جدول افعال
وجه شرطی دوم (würde)
شکلهای جایگزین با "würde"
امری
جملات امری معلوم برای فعل wringen
برگههای کاری
ترجمهها
ترجمههای wringen آلمانی
-
wringen
wring, mangle, squeeze
выжимать, выжать, выкрутить, выкручивать, отжать, отжимать, скручивать
escurrir, exprimir, retorcer
essorer, tordre
sıkmak, bükmek
torcer, espremer
strizzare, torcere
stoarce, sucire
kicsavarni, kicsavar
wykręcać, wykręcić, wyżymać, wyżąć, wycisnąć
στύβω, σφίγγω
wringen, uitwringen
vyždímat, ždímat, vytáhnout
vrida, pressa
vride, kramme
絞り出す, 絞る
esprémer, torçar
vääntää, vääntää kuivaksi, puristaa
vri, klemme, vri ut
irauli, squeeze
cijediti, istegnuti
вртежно цедење, цедење
izviti, stisniti
vytáčať, vyžmýkať
cijediti, istegnuti
cijediti, istegnuti
викручувати, вичавлювати
извивам, изстисквам
выціскаць, завіваць
לסובב، לסחוט
عصر، ضغط
فشردن، چلانیدن
نچوڑنا، پھینکنا
wringen in dict.cc
ترجمهها
همکاری کنید
به ما کمک کن و با افزودن ورودیهای جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی میتوانی از این وبسایت بدون تبلیغات استفاده کنی.
|
ورود |
معانی
معانی و مترادفهای wringenقواعد صرف
قوانین دقیق برای صرف فعل