جملاتی با فعل auseinanderbrechen (ist)

نمونه‌هایی برای استفاده از صرف فعل auseinanderbrechen. این‌ها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرف‌شده، یک مثال جمله نمایش داده می‌شود. شکل فعل برجسته می‌شود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی auseinanderbrechen (ist) به صورت تصادفی انتخاب می‌شود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثال‌ها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگه‌های تمرین برای فعل auseinanderbrechen در دسترس هستند.

sein
auseinander·brechen
haben
auseinander·brechen

وجه خبری

جملات نمونه در حالت اخباری معلوم برای فعل auseinanderbrechen (ist)

وجه التمنی (سبژونکتیو)

کاربرد وجه التمنی معلوم برای فعل auseinanderbrechen (ist)

وجه شرطی دوم (würde)

شکل‌های جایگزین با "würde"

امری

جملات امری معلوم برای فعل auseinanderbrechen (ist)

ترجمه‌ها

ترجمه‌های auseinanderbrechen (ist) آلمانی


آلمانی auseinanderbrechen (ist)
انگلیسی break apart, fall apart, break up, burst, go to pieces, rupture
روسی разваливаться, ломаться, развалиться, разламывать, разламываться, разломить, разломиться, распадаться
اسپانیایی romperse, desmoronarse, despedazarse, quebrarse
فرانسوی se casser, se briser, se disloquer, se déliter, se rompre
ترکی dağılmak, parçalanmak
پرتغالی quebrar, desmoronar, partir
ایتالیایی frantumarsi, andare in pezzi, disintegrarsi, rompersi, sfasciarsi, spezzarsi
رومانی se descompune, se rupe
مجاری darabokra hullik, szétesik
لهستانی rozłamać, rozłamywać, rozpaść się, rozwalać się
یونانی καταρρέω, σπάζω
هلندی uit elkaar vallen, verbrokkelen
چکی rozlomit se, rozpadnout se
سوئدی brista, splittras
دانمارکی brække, splintre
ژاپنی 壊れる, 崩壊する
کاتالان desfer-se, trencar-se
فنلاندی hajota, pirstoutua
نروژی bryte sammen, kollapse
باسکی hautsi, puskatu
صربی puknuti, raspasti se
مقدونی крушење, распаѓање
اسلوونیایی razpasti, zrušiti se
اسلواکی rozpadnúť sa, roztrhnúť sa
بوسنیایی raspasti se, razbiti se
کرواتی raspasti se, razbiti se
اوکراینی ламатися, розпадатися
بلغاری разпад, разпадане
بلاروسی разбівацца, разваліцца
اندونزیایی pecah menjadi potongan-potongan
ویتنامی vỡ thành từng mảnh
ازبکی bo'lib ketmoq
هندی टुकड़ों में टूटना
چینی 碎成碎片
تایلندی แตกเป็นชิ้นๆ
کره‌ای 산산이 부서지다
آذربایجانی parçalanmaq
گرجی ნაჭრებად გაყოფა
بنگالی টুকরো টুকরো হওয়া
آلبانیایی thye në copa
مراتی तुकड्यात फुटणे
نپالی टुक्रा टुक्रा हुनु
تلگو భాగాలుగా చీలిపోవడం
لتونیایی krist gabalos
تامیلی துண்டுகளாக உடைத்தல்
استونیایی tükki-tükki purunema
ارمنی մասებად կոտրվել
کردی parçe parçe bûn
عبریלהתפרק
عربیانفصال، تحطم
فارسیتکه تکه شدن
اردوٹکڑے ٹکڑے ہونا

auseinanderbrechen (ist) in dict.cc


ترجمه‌ها 

همکاری کنید


به ما کمک کن و با افزودن ورودی‌های جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی می‌توانی از این وب‌سایت بدون تبلیغات استفاده کنی.



ورود

همه قهرمانان 

معانی

معانی و مترادف‌های auseinanderbrechen (ist)

  • etwas in Stücke brechen, aufbrechen, aufreißen, zerbrechen
  • in Stücke zerfallen, aufplatzen, auseinanderfallen, auseinandergehen, zerbröckeln, sich auflösen
  • entzweigehen, kaputtgehen, in Stücke gehen, auseinandergehen, zerbrechen, zerstört werden

auseinanderbrechen (ist) in openthesaurus.de

معانی  مترادف‌ها 

قواعد صرف

قوانین دقیق برای صرف فعل

نظرات



ورود

* برخی از مترادف‌ها از OpenThesaurus (openthesaurus.de) گرفته شده‌اند و ممکن است بعداً تغییر یافته باشند. آن‌ها تحت مجوز CC-BY-SA 4.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/4.0) به صورت رایگان در دسترس هستند: auseinanderbrechen

* تعاریف تا حدی از ویکی‌واژه (de.wiktionary.org) گرفته شده‌اند و ممکن است بعداً تغییر کرده باشند. آن‌ها تحت مجوز CC-BY-SA 3.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/3.0) به صورت رایگان در دسترس هستند: 1199775, 1199775

* جملات Tatoeba (tatoeba.org) تحت مجوز CC BY 2.0 FR (creativecommons.org/licenses/by/2.0/fr/) به صورت رایگان در دسترس هستند. برخی از آن‌ها تغییر یافته‌اند. نویسندگان جملات را می‌توانید از طریق این لینک‌ها پیدا کنید: 2783472