جملاتی با فعل um-ziehen (ist) ⟨مجهول حالتی⟩ ⟨جمله وابسته⟩

نمونه‌هایی برای استفاده از صرف فعل umziehen. این‌ها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرف‌شده، یک مثال جمله نمایش داده می‌شود. شکل فعل برجسته می‌شود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی um-ziehen (ist) به صورت تصادفی انتخاب می‌شود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثال‌ها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگه‌های تمرین برای فعل umziehen در دسترس هستند.

sein, قابل تفکیک
um·gezogen sein
haben, قابل تفکیک
um·gezogen sein
haben, غیرقابل تفکیک
umzogen sein

زمان حال

-

گذشته ناقص

-

وجه التزامی I

-

حالت التبعیض دوم

-

امری

-

مصدر

-

وجه وصفی

  • Ich bin umgezogen . 
    انگلیسی I have moved.
  • Die Uni ist umgezogen . 
    انگلیسی The university has moved.
  • Sie ist gerade umgezogen . 
    انگلیسی She just moved.
  • Vor kurzem sind wir umgezogen . 
    انگلیسی We recently moved.
  • Tom ist in meine Nachbarschaft umgezogen . 
    انگلیسی Tom moved into my neighborhood.
  • Tom ist in ein kleineres Haus umgezogen . 
    انگلیسی Tom moved to a smaller house.
  • Ich bin gerade nach Zürich umgezogen und mache gerne viele Dinge. 
    انگلیسی I have just moved to Zurich and enjoy doing many things.
  • Er ist kürzlich in die Wohnung seiner neuen Partnerin umgezogen . 
    انگلیسی He recently moved into his new partner's apartment.
  • Sicherlich ist Maria umgezogen . 
    انگلیسی Surely Maria has moved.
  • Tom ist schon nach Boston umgezogen . 
    انگلیسی Tom has already moved to Boston.

 جدول افعال قوانین  معانی 

وجه خبری

جملات نمونه در حالت اخباری مجهول حالتی برای فعل um-ziehen (ist)

وجه التمنی (سبژونکتیو)

کاربرد وجه التمنی مجهول حالتی برای فعل um-ziehen (ist)

وجه شرطی دوم (würde)

شکل‌های جایگزین با "würde"

امری

جملات امری مجهول حالتی برای فعل um-ziehen (ist)

ترجمه‌ها

ترجمه‌های um-ziehen (ist) آلمانی


آلمانی um-ziehen (ist)
انگلیسی move, relocate, change lodgings, change one's place, change one's quarters, change one's residence, flit, migrate
روسی переезжать, переезд, переодеть, смена места жительства, обволакивать, переехать, переодевать
اسپانیایی mudarse, cambiar de residencia, cambiarse de domicilio, cambiarse de piso, hacer la mudanza, trasladarse
فرانسوی déménager, changer d'adresse, partir, partir s'installer
ترکی taşınmak
پرتغالی mudar, mudar-se, transferir, mudar de casa
ایتالیایی traslocare, cambiare casa, cambiare residenza, passare, sfrattare, trasferirsi
رومانی se muta
مجاری elköltözik, elhurcolkodik, hurcolkodik, költözik, költözködik, költözni, áthurcolkodik, átköltözik
لهستانی przeprowadzać się, przenieść, przenosić, przeprowadzać, przeprowadzić, zmieniać miejsce zamieszkania
یونانی αλλάζω σπίτι, μετακομίζω, μετακόμιση
هلندی verhuizen
چکی přestěhovat se, stěhovat se
سوئدی flytta
دانمارکی flytte
ژاپنی 住居を移す, 引っ越す
کاتالان canviar de residència, traslladar-se
فنلاندی muuttaa
نروژی flytte
باسکی aldatu, bizitzea aldatu
صربی preseliti se, селити се, преселити се
مقدونی преместување
اسلوونیایی preseliti se
اسلواکی presťahovať sa
بوسنیایی preseliti se
کرواتی preseliti se
اوکراینی змінювати місце проживання, переїжджати, переїзджати, переїхати
بلغاری преместване, смяна на местоживеене
بلاروسی пераязджаць
اندونزیایی pindah rumah
ویتنامی chuyển nhà
ازبکی turar joyini ko'chirmoq
هندی निवास बदलना
چینی 搬家
تایلندی ย้ายบ้าน
کره‌ای 이사하다
آذربایجانی evini köçürmək
گرجی მისამართის შეცვლა
بنگالی বসতি বদলানো
آلبانیایی lëviz shtëpinë
مراتی निवास बदला
نپالی बसोबास परिवर्तन गर्नु
تلگو వాసస్థానం మార్చడం
لتونیایی mainīt dzīvesvietu
تامیلی வீடு மாற்று
استونیایی elukohta kolima
ارمنی տեղափոխվել
کردی cîhê xwe guherandin
عبریלעבור דירה
عربیانتقال، انتقل للسكن، عزّل
فارسیاسباب کشی کردن، انتقال، جابجایی، لباس عوض کردن، نقل مکان کردن
اردورہائش تبدیل کرنا

um-ziehen (ist) in dict.cc


ترجمه‌ها 

همکاری کنید


به ما کمک کن و با افزودن ورودی‌های جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی می‌توانی از این وب‌سایت بدون تبلیغات استفاده کنی.



ورود

همه قهرمانان 

معانی

معانی و مترادف‌های um-ziehen (ist)

  • [Zuhause] den Wohnsitz wechseln, übersiedeln, gehen, (den) Anbieter wechseln, zügeln, wechseln zu
  • das Gewand wechseln, (sich) umkleiden, (die) Kleidung wechseln
  • etw. mit etw. umgeben, umranden
  • (sich) mit Wolken bedecken
  • sich bewölken

um-ziehen (ist) in openthesaurus.de

معانی  مترادف‌ها 

قواعد صرف

قوانین دقیق برای صرف فعل

نظرات



ورود

* تعاریف تا حدی از ویکی‌واژه (de.wiktionary.org) گرفته شده‌اند و ممکن است بعداً تغییر کرده باشند. آن‌ها تحت مجوز CC-BY-SA 3.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/3.0) به صورت رایگان در دسترس هستند: 66727, 66727, 66727, 66727

* برخی از مترادف‌ها از OpenThesaurus (openthesaurus.de) گرفته شده‌اند و ممکن است بعداً تغییر یافته باشند. آن‌ها تحت مجوز CC-BY-SA 4.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/4.0) به صورت رایگان در دسترس هستند: umziehen

* جملات Tatoeba (tatoeba.org) تحت مجوز CC BY 2.0 FR (creativecommons.org/licenses/by/2.0/fr/) به صورت رایگان در دسترس هستند. برخی از آن‌ها تغییر یافته‌اند. نویسندگان جملات را می‌توانید از طریق این لینک‌ها پیدا کنید: 10941225, 9226974, 7636475, 5538910, 4987132, 2624939, 5494282

* جملات ویکشِنری (de.wiktionary.org) تحت مجوز CC BY-SA 3.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/3.0/deed.de) به صورت رایگان در دسترس هستند. برخی از آن‌ها تغییر یافته‌اند. نویسندگان جملات را می‌توانید از طریق لینک‌های زیر مشاهده کنید: 66727, 279092

* جملات Nachrichtenleicht (nachrichtenleicht.de) مشمول شرایط ذخیره‌شده در آنجا هستند. این و مقاله مرتبط را می‌توانید از طریق لینک‌های زیر مشاهده کنید: Hoch-Haus gesprengt