جملاتی با فعل krabbeln (ist) 〈مجهول حالتی〉
نمونههایی برای استفاده از صرف فعل krabbeln. اینها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرفشده، یک مثال جمله نمایش داده میشود. شکل فعل برجسته میشود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی krabbeln (ist) به صورت تصادفی انتخاب میشود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثالها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگههای تمرین برای فعل krabbeln در دسترس هستند.
زمان حال
-
گذشته ناقص
-
وجه التزامی I
-
حالت التبعیض دوم
-
امری
-
مصدر
-
وجه وصفی
-
Im Wohnzimmer war eine riesige Spinne, aber als ich das Licht angemacht hab', ist sie unter den Schrank
gekrabbelt
.
There was a huge spider in the living room, but when I turned on the light, it crawled under the cabinet.
جدول افعال قوانین
- چگونه krabbeln را در زمان حال صرف میکنید؟
- چگونه krabbeln را در گذشته ناقص صرف میکنید؟
- چگونه krabbeln را در امری صرف میکنید؟
- چگونه krabbeln را در وجه التمنی I (Konjunktiv I) صرف میکنید؟
- چگونه krabbeln را در وجه التمنی دوم (Konjunktiv II) صرف میکنید؟
- چگونه krabbeln را در مصدر صرف میکنید؟
- چگونه krabbeln را در وجه وصفی صرف میکنید؟
- افعال در زبان آلمانی چگونه صرف میشوند؟
زمان حال گذشته ناقص امری وجه التمنی اول وجه التمنی دوم مصدر وجه وصفی
وجه خبری
جملات نمونه در حالت اخباری مجهول حالتی برای فعل krabbeln (ist)
وجه التمنی (سبژونکتیو)
کاربرد وجه التمنی مجهول حالتی برای فعل krabbeln (ist)
وجه شرطی دوم (würde)
شکلهای جایگزین با "würde"
امری
جملات امری مجهول حالتی برای فعل krabbeln (ist)
برگههای کاری
ترجمهها
ترجمههای krabbeln (ist) آلمانی
-
krabbeln (ist)
crawl, scramble, scuttle
ползать, ползти, бежать, на четвереньках
gatear, arrastrarse, hormiguear
ramper, se déplacer, se déplacer à quatre pattes
sürünmek, emeklemek
engatinhar, rastejar, caminhar
strisciare, gattonare, camminare
se târî, se mișca
mászik, kúszni, mászni
raczkować, czołgać się, pełzać
γαργαλώ, σέρνω, καρτελάω, συρτώ
kruipen, krabbelen, kruipend
plazit se, šplhat, plazit, škrábat se
kravla, krypa, kila
kravle
這い這いする
krabbe, kravle
повзати, повзти, на колінах, плазувати
زحف، حبا
پا راه رفتن، چهار دست و، خزیدن، زیر و رو شدن، چهار دست و پا رفتن
رینگنا، چلنا، گھٹنوں کے بل چلنا
krabbeln (ist) in dict.cc
ترجمهها
همکاری کنید
به ما کمک کن و با افزودن ورودیهای جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی میتوانی از این وبسایت بدون تبلیغات استفاده کنی.
|
ورود |
معانی
معانی و مترادفهای krabbeln (ist)قواعد صرف
قوانین دقیق برای صرف فعل