جملاتی با فعل gegenüberliegen (hat) 〈مجهول حالتی〉
نمونههایی برای استفاده از صرف فعل gegenüberliegen. اینها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرفشده، یک مثال جمله نمایش داده میشود. شکل فعل برجسته میشود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی gegenüberliegen (hat) به صورت تصادفی انتخاب میشود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثالها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگههای تمرین برای فعل gegenüberliegen در دسترس هستند.
زمان حال
-
گذشته ناقص
-
وجه التزامی I
-
حالت التبعیض دوم
-
امری
-
مصدر
-
وجه وصفی
-
جدول افعال قوانین
- چگونه gegenüberliegen را در زمان حال صرف میکنید؟
- چگونه gegenüberliegen را در گذشته ناقص صرف میکنید؟
- چگونه gegenüberliegen را در امری صرف میکنید؟
- چگونه gegenüberliegen را در وجه التمنی I (Konjunktiv I) صرف میکنید؟
- چگونه gegenüberliegen را در وجه التمنی دوم (Konjunktiv II) صرف میکنید؟
- چگونه gegenüberliegen را در مصدر صرف میکنید؟
- چگونه gegenüberliegen را در وجه وصفی صرف میکنید؟
- افعال در زبان آلمانی چگونه صرف میشوند؟
زمان حال گذشته ناقص امری وجه التمنی اول وجه التمنی دوم مصدر وجه وصفی
وجه خبری
جملات نمونه در حالت اخباری مجهول حالتی برای فعل gegenüberliegen (hat)
وجه التمنی (سبژونکتیو)
کاربرد وجه التمنی مجهول حالتی برای فعل gegenüberliegen (hat)
وجه شرطی دوم (würde)
شکلهای جایگزین با "würde"
امری
جملات امری مجهول حالتی برای فعل gegenüberliegen (hat)
برگههای کاری
ترجمهها
ترجمههای gegenüberliegen (hat) آلمانی
-
gegenüberliegen (hat)
face, be opposite, lie opposite, oppose, subtend
лежать находиться, находиться напротив
estar enfrente, estar enfrente de, estar opuesto
faire face, faire face à, être en face
karşıda olmak, karşısında
estar em frente, estar em frente de, oposto
essere di fronte, essere di fronte a, fronteggiare, stare di fronte
fi opus
szemben, szemben van
leżeć naprzeciw, leżeć naprzeciwko, przeciwko, znajdować naprzeciw
αντίκρυ
tegenoverliggen
být naproti
ligga mit ansikte mot, motsatt
ligge overfor, stå overfor, være overfor
向かい合う, 対面する
enfrontar-se, estar davant de
olla vastapäätä, vastapäätä
ligge overfor
aurrean egon
biti nasuprot, nalaziti se naspram
бити спроти, супротставен
biti nasproti, nasproti
byť naproti, oproti
biti nasuprot
biti nasuprot, nalaziti se nasuprot
знаходитися навпроти, лежати навпроти
намирам се срещу, срещу
размешчаны насупраць
berhadapan, terletak di seberang
nằm đối diện, đối diện nhau
bir-biriga qarshi turish, qarshi tomonda joylashgan
आमने-सामने होना, के सामने स्थित होना
位于对面, 彼此相对
ตั้งอยู่ตรงกันข้าม, หันหน้าเข้าหากัน
맞은편에 위치하다, 서로 마주 놓여 있다
bir-birinin qarşısında olmaq, qarşısında yerləşmək
პირისპირ ყოფნა, საწინააღმდეგოდ მდებარეობს
একে অপরের সামনে থাকা, সামনের সামনে অবস্থান করা
ndodhet përballë, përballen njëri-tjetrit
एकमेकांच्या समोर असणे, समोर स्थित असणे
एक-अर्काको सामनामा हुनु, विपरीत स्थित हुनु
ఎదురుగా ఉంది, ఒకరికి ఒకరు ఎదురుగా ఉండటం
atrodas pretī
இருவரும் எதிரே இருக்கின்றனர், எதிர்நோக்கி உள்ளது
asub vastas, vastamisi olla
դեմ առ դեմ գտնվել, միմյանց դիմաց լինել
birbirinin karşısında, li dijî hev xistin
נמצא מול
مقابل، مواجهة
مقابل، مقابل بودن
سامنے ہونا، مقابل ہونا
gegenüberliegen (hat) in dict.cc
ترجمهها
همکاری کنید
به ما کمک کن و با افزودن ورودیهای جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی میتوانی از این وبسایت بدون تبلیغات استفاده کنی.
|
ورود |
معانی
معانی و مترادفهای gegenüberliegen (hat)- gegenüber von jemandem, etwas liegen, sich gegenüber befinden
معانی مترادفها
قواعد صرف
قوانین دقیق برای صرف فعل
- ساخت زمان حال از gegenüberliegen
- ساخت گذشته ناقص از gegenüberliegen
- ساخت امری از gegenüberliegen
- ساخت وجه التمنی I (Konjunktiv I) از gegenüberliegen
- ساخت وجه التمنی دوم (Konjunktiv II) از gegenüberliegen
- ساخت مصدر از gegenüberliegen
- ساخت وجه وصفی از gegenüberliegen
- افعال در زبان آلمانی چگونه صرف میشوند؟