جملاتی با فعل touren
نمونههایی برای استفاده از صرف فعل touren. اینها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرفشده، یک مثال جمله نمایش داده میشود. شکل فعل برجسته میشود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی touren به صورت تصادفی انتخاب میشود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثالها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگههای تمرین برای فعل touren در دسترس هستند.
زمان حال
-
گذشته ناقص
-
وجه التزامی I
-
حالت التبعیض دوم
-
امری
-
مصدر
-
وجه وصفی
-
جدول افعال قوانین
- چگونه touren را در زمان حال صرف میکنید؟
- چگونه touren را در گذشته ناقص صرف میکنید؟
- چگونه touren را در امری صرف میکنید؟
- چگونه touren را در وجه التمنی I (Konjunktiv I) صرف میکنید؟
- چگونه touren را در وجه التمنی دوم (Konjunktiv II) صرف میکنید؟
- چگونه touren را در مصدر صرف میکنید؟
- چگونه touren را در وجه وصفی صرف میکنید؟
- افعال در زبان آلمانی چگونه صرف میشوند؟
زمان حال گذشته ناقص امری وجه التمنی اول وجه التمنی دوم مصدر وجه وصفی
وجه خبری
جملات نمونه در حالت اخباری معلوم برای فعل touren
وجه التمنی (سبژونکتیو)
کاربرد وجه التمنی معلوم برای فعل touren
وجه شرطی دوم (würde)
شکلهای جایگزین با "würde"
امری
جملات امری معلوم برای فعل touren
برگههای کاری
ترجمهها
ترجمههای touren آلمانی
-
touren
tour, go on tour, travel
гастролировать, путеществовать, концерты, путешествовать, туризм, турне
recorrer, explorar, gira, tournée
voyager, tournée
gezmek, konser vermek, tur yapmak, turu
estar em digressão, estar em turnê, ir em digressão, sair em turnê, viajar por, fazer turnê, tocar, turar
giro, tour, tournée, viaggio
călători, explora, tournée, turneu
kirándul, turnézik, túrázik, koncertezni, körutazni, turnézni, túrázni
podróżować, zwiedzać, tournee, trasa koncertowa
ταξιδεύω, περιοδεία, περιηγήσεις
toeren, rondreizen, toeren met band
cestovat, koncertní turné, turné, túrovat
resa, tur, tura, turnera
ture, rejse, turnere
ツアーする, 巡業する, 旅行する
gira, recórrer, tournée, viatjar
kiertue, kiertueella, kiertää, matkustaa
reise, reise rundt, turne, turnere
bisitatu, ibilaldi, tournée
obilaziti, putovati, turne
патување, туризам, турне
potovati, tournirati, ture, turneja
cestovať, koncertovať, turné, túrovať
obilaziti, putovati, turne
koncerti, obilaziti, putovati, turneja
подорожувати, туристична подорож, турне
концертно турне, обикалям, туристическо пътуване, турне
концертаваць, падарожнічаць, тураваць, турызм
להופיע، לטייל، סיבוב הופעות
جولة، رحلة، سفر
گشت و گذار، تور، تور مسافرت رفتن، توربرگزار کردن، سفر کردن
سیر کرنا، سفر کرنا، کنسرٹ دینا، گروہ کے ساتھ سفر کرنا
touren in dict.cc
ترجمهها
همکاری کنید
به ما کمک کن و با افزودن ورودیهای جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی میتوانی از این وبسایت بدون تبلیغات استفاده کنی.
|
ورود |
معانی
معانی و مترادفهای tourenقواعد صرف
قوانین دقیق برای صرف فعل