جملاتی با فعل durchblasen ⟨جمله وابسته⟩

نمونه‌هایی برای استفاده از صرف فعل durchblasen. این‌ها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرف‌شده، یک مثال جمله نمایش داده می‌شود. شکل فعل برجسته می‌شود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی durchblasen به صورت تصادفی انتخاب می‌شود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثال‌ها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگه‌های تمرین برای فعل durchblasen در دسترس هستند.

قابل تفکیک
durch·blasen
غیرقابل تفکیک
durchblasen

ترجمه‌ها

ترجمه‌های durchblasen آلمانی


آلمانی durchblasen
انگلیسی blow through, cleanse, purge, sparge
روسی продувание, продувать
اسپانیایی filtrar, purificar, soplar
فرانسوی purger, souffler
ترکی temizlemek, üflemek
پرتغالی permeabilizar, soprar, ventilar
ایتالیایی pulire, soffiare
رومانی aer, curățare
مجاری átfújni, átjárni
لهستانی przewiewać, przepuszczać powietrze, przewiać
یونانی διείσδυση, καθαρισμός
هلندی doorblazen, reinigen
چکی profouknout, vyčistit
سوئدی blåsa igenom, genomblåsa
دانمارکی blæse igennem, blæse ud
ژاپنی 吹き抜ける, 浸透する, 通過する
کاتالان bufar, netejar
فنلاندی puhaltaa läpi, puhdistaa
نروژی blåse gjennom, puste ut
باسکی garbitu, haizea iragazi
صربی proći, pročišćavati
مقدونی дување, чистење
اسلوونیایی napihati, prečistiti
اسلواکی prefúknuť, vyčistiť
بوسنیایی pročišćavanje, puhanje
کرواتی propuštati, pročišćavati
اوکراینی продування, продути
بلغاری издухвам, продухвам
بلاروسی прадуваць, прачыстка
اندونزیایی meniup lewat udara, meniup melalui udara
ویتنامی thổi bằng không khí
ازبکی havo bilan tozalash, havo orqali yuvish
هندی हवा से फूँकर साफ़ करना, हवा से साफ़ करना
چینی 用空气吹净, 用空气吹过
تایلندی เป่าลมผ่าน
کره‌ای 공기로 청소하다, 공기로 통과시키다
آذربایجانی havayla keçmək
بنگالی হাওয়ায় ফুঁকে পরিষ্কার করা
مراتی हवेतून स्वच्छ करणे
نپالی हावाबाट सफा गर्नु
لتونیایی pūst cauri ar gaisu
تامیلی காற்றால் ஊதுவது
استونیایی õhuga läbi puhuda
عبریלנקות، לנשוף
عربیتطهير، نفخ
فارسیعبور، نفوذ
اردوصاف کرنا، ہوا پھونکنا

durchblasen in dict.cc


ترجمه‌ها 

همکاری کنید


به ما کمک کن و با افزودن ورودی‌های جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی می‌توانی از این وب‌سایت بدون تبلیغات استفاده کنی.



ورود

همه قهرمانان 

معانی

معانی و مترادف‌های durchblasen

  • Luft durch etwas hindurchblasen, reinigen oder durchdringen
  • blasend durchdringen, entlüften, ventilieren, auslüften

durchblasen in openthesaurus.de

معانی  مترادف‌ها 

قواعد صرف

قوانین دقیق برای صرف فعل

نظرات



ورود

* برخی از مترادف‌ها از OpenThesaurus (openthesaurus.de) گرفته شده‌اند و ممکن است بعداً تغییر یافته باشند. آن‌ها تحت مجوز CC-BY-SA 4.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/4.0) به صورت رایگان در دسترس هستند: durchblasen