جملاتی با فعل herschieben

نمونه‌هایی برای استفاده از صرف فعل herschieben. این‌ها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرف‌شده، یک مثال جمله نمایش داده می‌شود. شکل فعل برجسته می‌شود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی herschieben به صورت تصادفی انتخاب می‌شود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثال‌ها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگه‌های تمرین برای فعل herschieben در دسترس هستند.

وجه خبری

جملات نمونه در حالت اخباری معلوم برای فعل herschieben


  • Wer seine Probleme vor sich herschiebt , macht Platz für neue. 
    انگلیسی Whoever pushes their problems ahead makes room for new ones.

 جدول افعال

وجه التمنی (سبژونکتیو)

کاربرد وجه التمنی معلوم برای فعل herschieben

وجه شرطی دوم (würde)

شکل‌های جایگزین با "würde"

امری

جملات امری معلوم برای فعل herschieben

ترجمه‌ها

ترجمه‌های herschieben آلمانی


آلمانی herschieben
انگلیسی push along, push closer, slide closer
روسی подвигать, толкать перед собой
اسپانیایی aplazar, arrimar empujando, empujar hacia delante, acercar, mover hacia uno
فرانسوی rapprocher
ترکی itmek, yaklaştırmak
پرتغالی adiar, passar a, passar para, puxar
ایتالیایی posticipare, rimandare, spingere, avvicinare
رومانی aproape
مجاری magához húzni, odébb tolni
لهستانی odraczać, odroczyć, przekładać, przełożyć, przysunąć, przysuwać, przesunąć
یونانی σπρώχνω μπροστά, σπρώχνω κοντά
هلندی aansteken, verplaatsen
چکی přisunout
سوئدی skjuta närmare
دانمارکی skubbe
ژاپنی 引き寄せる
کاتالان apropar
فنلاندی siirtää lähemmäksi
نروژی skyve noe nærmere
باسکی hurbildu
صربی pomerati
مقدونی приближување
اسلوونیایی premakniti k sebi
اسلواکی prisunúť
بوسنیایی povući
کرواتی povući, približiti
اوکراینی підсунути
بلغاری плъзгам, приближавам
بلاروسی падсунуць
اندونزیایی menggeser ke arah diri
ویتنامی đẩy về phía mình
ازبکی o'ziga qarab surmoq, o'ziga tomon surmoq
هندی अपनी ओर धकेलना, अपनी ओर सरकाना
چینی 往自己这边推, 推到身边
تایلندی ดันเข้าหาตัว
کره‌ای 자기 쪽으로 밀다
آذربایجانی özünə sarı itələmək, özünə tərəf itələmək
گرجی საკუთრისკენ მიაჩოჩება
بنگالی নিজের দিকে ঠেলে আনা, নিজের দিকে সরানো
آلبانیایی shty drejt vetes
مراتی आपल्याकडे सरकवणे
نپالی आफूतिर धकेल्नु, आफूतिर सार्नु
تلگو తనవైపు నెట్టడం
لتونیایی piebīdīt sev klāt
تامیلی தன் பக்கம் தள்ளுதல்
استونیایی enda poole lükkama
ارمنی իր կողմը հրել
کردی ber xwe re pêxistin
عبریלגרור
عربیدفع شيء نحوك
فارسینزدیک کردن
اردونزدیک لانا، کھسکانا

herschieben in dict.cc


ترجمه‌ها 

همکاری کنید


به ما کمک کن و با افزودن ورودی‌های جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی می‌توانی از این وب‌سایت بدون تبلیغات استفاده کنی.



ورود

همه قهرمانان 

معانی

معانی و مترادف‌های herschieben

  • etwas zu sich heran schieben
  • hierher schieben,

herschieben in openthesaurus.de

معانی  مترادف‌ها 

قواعد صرف

قوانین دقیق برای صرف فعل

نظرات



ورود

* جملات Tatoeba (tatoeba.org) تحت مجوز CC BY 2.0 FR (creativecommons.org/licenses/by/2.0/fr/) به صورت رایگان در دسترس هستند. برخی از آن‌ها تغییر یافته‌اند. نویسندگان جملات را می‌توانید از طریق این لینک‌ها پیدا کنید: 10624320, 8045490