برگه‌های کاری برای صرف فعل آلمانی pfeifen ⟨مجهول فرایندی⟩

برگه‌های تمرین برای تمرین صرف فعل pfeifen در کلاس و خودآموزی استفاده می‌شوند. مواد آموزشی می‌توانند طبق مجوز CC BY-SA 4.0 به عنوان منابع آموزشی باز (OER) مثلاً در کلاس به صورت رایگان استفاده شوند. انواع مختلفی از برگه‌های تمرین برای فعل pfeifen در دسترس است. این‌ها شامل جدول‌های صرف، معماها و بازی‌ها هستند. تمام مواد آموزشی به صورت رایگان به عنوان فایل PDF، تصویر و نسخه تعاملی مرورگر قابل دسترسی است. علاوه بر تمرین‌ها، بی‌شمار مثال برای pfeifen نیز راهنمایی برای استفاده از فعل ارائه می‌دهند.

جدول جستجوی کلمات

جدول کلمات برای همه شکل‌های فعل pfeifen


با این جدول‌های جستجوی واژه می‌توانید صرف فعل آلمانی pfeifen را به روشی چالش‌برانگیز بیاموزید.

پی‌دی‌اف جدول کلمات
جدول جستجوی کلمات برای صرف فعل آلمانی pfeifen
جستجوی واژه PNG
جدول جستجوی کلمات برای صرف فعل آلمانی pfeifen
جدول جستجوی کلمات 

کارت‌های آموزشی

کارت‌های آموزشی، یادداشت‌های یادگیری برای همه شکل‌های فعل pfeifen


با کارت‌های آموزشی می‌توانید شکل‌های فعلی pfeifen را به صورت مؤثر و انعطاف‌پذیر یاد بگیرید و تمرین کنید. این کارت‌ها را می‌توان به صورت PDF چاپ و برش داد.

PDF فلش کارت‌ها
کارت‌های یادگیری برای صرف فعل pfeifen
کارت‌های یادگیری PNG
کارت‌های یادگیری برای صرف فعل pfeifen
کارت‌های آموزشی 

جدول افعال

جدول‌های صرف برای همه شکل‌های فعل pfeifen


جدول‌های فعل همه شکل‌های فعل pfeifen را به‌صورت منظم در یک جدول خلاصه می‌کنند.

جدول افعال PDF
صرف فعل آلمانی pfeifen
جدول افعال DOCX
صرف فعل آلمانی pfeifen
جدول فعل PNG
صرف فعل آلمانی pfeifen
جدول‌های فعل

مثال‌ها

جملات نمونه برای pfeifen


  • Der Kessel pfeift . 
    انگلیسی The kettle whistles.
  • Der Kessel pfiff . 
    انگلیسی The kettle whistled.
  • Er kann nicht pfeifen . 
    انگلیسی He can't whistle.
  • Die Männer applaudierten und pfiffen . 
    انگلیسی The men applauded and whistled.
  • Der Schiedsrichter hat zur Halbzeit gepfiffen . 
    انگلیسی The referee blew the whistle at halftime.
  • Abseits ist, wenn der Schiedsrichter pfeift . 
    انگلیسی Offside is when the referee blows the whistle.
  • Die Orgel pfeift , was man ihr einbläst. 
    انگلیسی The organ whistles what is blown into it.

نمونه‌ها 

نظرات



ورود