جملاتی با فعل strudeln ⟨مجهول حالتی⟩

نمونه‌هایی برای استفاده از صرف فعل strudeln. این‌ها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرف‌شده، یک مثال جمله نمایش داده می‌شود. شکل فعل برجسته می‌شود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی strudeln به صورت تصادفی انتخاب می‌شود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثال‌ها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگه‌های تمرین برای فعل strudeln در دسترس هستند.

وجه خبری

جملات نمونه در حالت اخباری مجهول حالتی برای فعل strudeln


  • Das Wasser strudelte und rauschte durch sein Schaufelrad. 
    انگلیسی The water swirled and rushed through his paddle wheel.

 جدول افعال

وجه التمنی (سبژونکتیو)

کاربرد وجه التمنی مجهول حالتی برای فعل strudeln

وجه شرطی دوم (würde)

شکل‌های جایگزین با "würde"

امری

جملات امری مجهول حالتی برای فعل strudeln

ترجمه‌ها

ترجمه‌های strudeln آلمانی


آلمانی strudeln
انگلیسی swirl, eddy, whirl, churn, roil
روسی вихрь, крутиться
اسپانیایی remolino, torbellino, bullir, hacer remolinos
فرانسوی tourbillonner, faire des tourbillons, spiraler, tourbillon
ترکی dönmek, akıntı, sarmal
پرتغالی redemoinho, redemoinhar, remoinhar, turbinar, vortex, vórtice
ایتالیایی formare vortici, frullare, girare vorticosamente, vorticare, vortice, vorticoso
رومانی vârtej
مجاری áramlik, örvényleni, örvénylik
لهستانی kręcić się, wirbelować, tworzyć wiry, utworzyć wiry, wirować, zawirować
یونانی στροβιλισμός
هلندی wervelen, stromen, kolken
چکی točit se, vířit
سوئدی virvla
دانمارکی virvle, hvirvle, snurre, strømme
ژاپنی 渦巻く, 流れる
کاتالان remolí, circular, vortex
فنلاندی pyöriminen, pyörteillä, virrata, virtaaminen
نروژی virvle, strømme
باسکی biribila, iragazte, itzulipen
صربی vrteti se, kretati se, kružiti
مقدونی вртеж
اسلوونیایی vrtinčasti, vrtinčiti
اسلواکی točiť sa, víriť
بوسنیایی vrtjeti se, kretati se, kružiti
کرواتی vrtjeti se, kretati se, kretati se u krugu
اوکراینی крутити, крутитися
بلغاری вихър
بلاروسی круціцца, кругавая плынь, крутаніна
اندونزیایی berpusar, berputar, melingkar
ویتنامی quẩn, xoay, xoáy
ازبکی aylanmoq
هندی घुमड़ना, घूमना, भँवराना
چینی 打旋, 打漩, 旋转
تایلندی วน, หมุน, หมุนวน
کره‌ای 소용돌이치다
آذربایجانی fırlanmaq, burulmaq
گرجی ტრიალება, ბრუნვა
بنگالی ঘুরপাক খাওয়া, ঘুরা, ঘূর্ণায়িত হওয়া
آلبانیایی rrotull, rrotullohem, vërtitem
مراتی घिरट्या घालणे, घुमणे, भिरभिरणे
نپالی घुम्नु, भँवरिनु
تلگو తిరగడం, సుడులు తిరగడం
لتونیایی apļoties, virpuļot
تامیلی சுழலுதல், சுழல்
استونیایی keerlema, keerelda
ارمنی շրջվել, պտտվել
کردی zivirîn
عبریסחרור
عربیدوامة
فارسیچرخیدن، چرخش، گردش کردن
اردوچکر لگانا، چکر میں بہنا، گھومنا

strudeln in dict.cc


ترجمه‌ها 

همکاری کنید


به ما کمک کن و با افزودن ورودی‌های جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی می‌توانی از این وب‌سایت بدون تبلیغات استفاده کنی.



ورود

همه قهرمانان 

معانی

معانی و مترادف‌های strudeln

  • [Wissenschaft] kreisförmig in einem Strudel fließen, kreiseln, kreisen, quirlen, wirbeln
  • in einem Strudel fließend bewegen
  • wirbeln, flattern, surren, schwirren

strudeln in openthesaurus.de

معانی  مترادف‌ها 

قواعد صرف

قوانین دقیق برای صرف فعل

نظرات



ورود

* تعاریف تا حدی از ویکی‌واژه (de.wiktionary.org) گرفته شده‌اند و ممکن است بعداً تغییر کرده باشند. آن‌ها تحت مجوز CC-BY-SA 3.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/3.0) به صورت رایگان در دسترس هستند: 720667, 720667

* برخی از مترادف‌ها از OpenThesaurus (openthesaurus.de) گرفته شده‌اند و ممکن است بعداً تغییر یافته باشند. آن‌ها تحت مجوز CC-BY-SA 4.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/4.0) به صورت رایگان در دسترس هستند: strudeln

* جملات ویکشِنری (de.wiktionary.org) تحت مجوز CC BY-SA 3.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/3.0/deed.de) به صورت رایگان در دسترس هستند. برخی از آن‌ها تغییر یافته‌اند. نویسندگان جملات را می‌توانید از طریق لینک‌های زیر مشاهده کنید: 720667