جملاتی با فعل schieren ⟨مجهول حالتی⟩

نمونه‌هایی برای استفاده از صرف فعل schieren. این‌ها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرف‌شده، یک مثال جمله نمایش داده می‌شود. شکل فعل برجسته می‌شود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی schieren به صورت تصادفی انتخاب می‌شود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثال‌ها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگه‌های تمرین برای فعل schieren در دسترس هستند.

وجه خبری

جملات نمونه در حالت اخباری مجهول حالتی برای فعل schieren

وجه التمنی (سبژونکتیو)

کاربرد وجه التمنی مجهول حالتی برای فعل schieren

وجه شرطی دوم (würde)

شکل‌های جایگزین با "würde"

امری

جملات امری مجهول حالتی برای فعل schieren

ترجمه‌ها

ترجمه‌های schieren آلمانی


آلمانی schieren
انگلیسی candle
روسی овоскопировать, просвечивать
اسپانیایی mirar al trasluz, ovoscopiar
فرانسوی mirer
ترکی ışığa tutmak
پرتغالی ovoscopiar
ایتالیایی sperare
رومانی ovoscopa
مجاری lámpáz
لهستانی owoskopować, prześwietlać
یونانی ωοσκοπώ
هلندی schouwen
چکی ovoskopovat, prosvěcovat
سوئدی genomlysa
دانمارکی gennemlyse
ژاپنی 検卵する, 透かす
کاتالان ovoscopiar
فنلاندی läpivalaista
نروژی gjennomlyse
باسکی argitan begiratu, ovoskopia egin
صربی овоскопирати, просветљавати
مقدونی овоскопира, просветлува
اسلوونیایی ovoskopirati, presvetliti
اسلواکی ovoskopovať, presvetľovať
بوسنیایی ovoskopirati, prosvjetljavati
کرواتی ovoskopirati, prosvjetljavati
اوکراینی овоскопіювати, просвічувати
بلغاری овоскопирам, просветявам
بلاروسی прасвечваць
اندونزیایی candling, menerawangkan
ویتنامی soi trứng
ازبکی chiroqqa tutmoq
هندی कैंडलिंग करना, रोशनी से जाँचना
چینی 照蛋
تایلندی ส่องไข่
کره‌ای 검란하다, 알을 비추다
آذربایجانی işığa tutmaq, ovoskopiya etmək
گرجی გადანათება
بنگالی আলোতে পরীক্ষা করা, ক্যান্ডলিং করা
آلبانیایی mbaj në dritë, ovoskopoj
مراتی कँडलिंग करणे, प्रकाशात तपासणे
نپالی उज्यालोमा जाँच्नु, क्यान्डलिङ गर्नु
تلگو క్యాండ్లింగ్ చేయడం, వెలుగులో పరిశీలించు
لتونیایی ovoskopēt
تامیلی ஒளிச்சோதனை செய்ய
استونیایی läbivalgustama
ارمنی լույսի տակ զննել, օվոսկոպել
کردی li ronahiyê kontrol kirin
عبریלבדוק באור
عربیيفحص بالضوء
فارسینوربینی کردن، کندলینگ کردن
اردوروشنی میں پرکھنا، کینڈلنگ کرنا

schieren in dict.cc


ترجمه‌ها 

همکاری کنید


به ما کمک کن و با افزودن ورودی‌های جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی می‌توانی از این وب‌سایت بدون تبلیغات استفاده کنی.



ورود

همه قهرمانان 

معانی

معانی و مترادف‌های schieren

  • Eier durchleuchten zur Prüfung der Befruchtung

schieren in openthesaurus.de

معانی  مترادف‌ها 

قواعد صرف

قوانین دقیق برای صرف فعل

نظرات



ورود