جملاتی با فعل schalen 〈مجهول حالتی〉
نمونههایی برای استفاده از صرف فعل schalen. اینها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرفشده، یک مثال جمله نمایش داده میشود. شکل فعل برجسته میشود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی schalen به صورت تصادفی انتخاب میشود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثالها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگههای تمرین برای فعل schalen در دسترس هستند.
زمان حال
-
Tom
schalt
Mary.
Tom scolded Mary.
-
Sie
schalt
ihn einen Dummkopf.
She called him a fool.
-
Sie
schalt
ihn seiner Verspätung wegen.
She scolded him for being late.
گذشته ناقص
-
Ich
schalte
mal auf Lautsprecher, dann kriegen alle alles mit.
I will switch to speaker, then everyone will hear everything.
وجه التزامی I
-
حالت التبعیض دوم
-
امری
-
مصدر
-
وجه وصفی
-
جدول افعال قوانین
- چگونه schalen را در زمان حال صرف میکنید؟
- چگونه schalen را در گذشته ناقص صرف میکنید؟
- چگونه schalen را در امری صرف میکنید؟
- چگونه schalen را در وجه التمنی I (Konjunktiv I) صرف میکنید؟
- چگونه schalen را در وجه التمنی دوم (Konjunktiv II) صرف میکنید؟
- چگونه schalen را در مصدر صرف میکنید؟
- چگونه schalen را در وجه وصفی صرف میکنید؟
- افعال در زبان آلمانی چگونه صرف میشوند؟
زمان حال گذشته ناقص امری وجه التمنی اول وجه التمنی دوم مصدر وجه وصفی
وجه خبری
جملات نمونه در حالت اخباری مجهول حالتی برای فعل schalen
-
Tom
schalt
Mary.
Tom scolded Mary.
-
Sie
schalt
ihn einen Dummkopf.
She called him a fool.
-
Sie
schalt
ihn seiner Verspätung wegen.
She scolded him for being late.
-
Ich
schalte
mal auf Lautsprecher, dann kriegen alle alles mit.
I will switch to speaker, then everyone will hear everything.
جدول افعال
وجه التمنی (سبژونکتیو)
کاربرد وجه التمنی مجهول حالتی برای فعل schalen
وجه شرطی دوم (würde)
شکلهای جایگزین با "würde"
امری
جملات امری مجهول حالتی برای فعل schalen
برگههای کاری
ترجمهها
ترجمههای schalen آلمانی
-
schalen
form, line, plank, formwork, shuttering
encofrar
bancher, coffrage
kalıp oluşturmak, kalıp takmak
forma, moldagem
armare, formare, realizzare
cofrare, formare
sablonozás
szalunek
κατασκευή, τοποθέτηση
afschalen, bekleden
formování, šalování
forma, skala
skabelon
型枠を作る, 型枠を取り付ける
formar, moldar
muottia asentaa, muottia tehdä
støpeform
formigintza
obložavanje, obložiti
шалување
izdelati opaž
formovanie
obloga, obložiti
obloga, obložiti
монтувати, формувати
изграждане на кофраж
шалёўка
שִׁכּוּל
إعداد، تشكيل
قالبسازی
شکل دینا، ڈھانچہ بنانا
schalen in dict.cc
ترجمهها
همکاری کنید
به ما کمک کن و با افزودن ورودیهای جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی میتوانی از این وبسایت بدون تبلیغات استفاده کنی.
|
ورود |
معانی
معانی و مترادفهای schalenقواعد صرف
قوانین دقیق برای صرف فعل