جملاتی با فعل umherreisen ⟨مجهول حالتی⟩ ⟨جمله وابسته⟩

نمونه‌هایی برای استفاده از صرف فعل umherreisen. این‌ها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرف‌شده، یک مثال جمله نمایش داده می‌شود. شکل فعل برجسته می‌شود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی umherreisen به صورت تصادفی انتخاب می‌شود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثال‌ها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگه‌های تمرین برای فعل umherreisen در دسترس هستند.

وجه خبری

جملات نمونه در حالت اخباری مجهول حالتی برای فعل umherreisen


  • Tom reiste in Europa umher . 
    انگلیسی Tom traveled around Europe.
  • Tom reiste in der Welt umher und ließ mich mit meinen Problemen zu Hause allein. 
    انگلیسی Tom traveled around the world and left me alone with my problems at home.

 جدول افعال

وجه التمنی (سبژونکتیو)

کاربرد وجه التمنی مجهول حالتی برای فعل umherreisen

وجه شرطی دوم (würde)

شکل‌های جایگزین با "würde"

امری

جملات امری مجهول حالتی برای فعل umherreisen

ترجمه‌ها

ترجمه‌های umherreisen آلمانی


آلمانی umherreisen
انگلیسی travel around, itinerate, move about, wander
روسی блуждать, путешествовать, странствовать
اسپانیایی deambular, vagar, viajar
فرانسوی pérégriner, se déplacer, voyager
ترکی gezginlik, seyahat etmek
پرتغالی perambular, vaguear, viajar
ایتالیایی girare, viaggiare, viaggiare in giro
رومانی călători
مجاری utazgatni, vándorolni
لهستانی podróżować, wędrować
یونانی ταξιδεύω
هلندی rondreizen, omreizen, reizen
چکی cestování, putování
سوئدی resa omkring, vandra
دانمارکی rejse rundt
ژاپنی 旅をする, 移動する
کاتالان moure's, vagar, vagarejar, vaiverejar, viatjar
فنلاندی matkailla, matkustaa, vaeltaa
نروژی omreisende, reise rundt
باسکی bidaiatu
صربی kretati se, putovati
مقدونی патување
اسلوونیایی potovati, tavati
اسلواکی cestovať
بوسنیایی putovanje, putovati
کرواتی lutat, putovati, putovati okolo
اوکراینی подорожувати
بلغاری пътувам
بلاروسی падарожнічаць
اندونزیایی berkeliling
ویتنامی lang thang
ازبکی atrof bo'ylab sayohat qilish
هندی घूमना
چینی 周游
تایلندی เที่ยวรอบๆ
کره‌ای 돌아다니다
آذربایجانی dairə səyahət etmək
گرجی სეირნება
بنگالی ভ্রমণ করা
آلبانیایی shëtis
مراتی भटकंती करणे
نپالی घुम्न
تلگو చుట్టూ తిరుగడం
لتونیایی apceļot
تامیلی சுற்றுவது
استونیایی ümber rändama
ارمنی շրջել
کردی gezîn
عبریלטייל، לנדוד
عربیالتنقل، السفر
فارسیسفر کردن، گردش کردن
اردوسفر کرنا، گھومنا

umherreisen in dict.cc


ترجمه‌ها 

همکاری کنید


به ما کمک کن و با افزودن ورودی‌های جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی می‌توانی از این وب‌سایت بدون تبلیغات استفاده کنی.



!!!/ANMELDUNG.anmelden!!!

همه قهرمانان 

معانی

معانی و مترادف‌های umherreisen

  • sich ständig oder längere Zeit von einem Ort zum nächsten bewegen, viel reisen, herumreisen, (viele Gegenden) bereisen

umherreisen in openthesaurus.de

معانی  مترادف‌ها 

قواعد صرف

قوانین دقیق برای صرف فعل

نظرات



!!!/ANMELDUNG.anmelden!!!

* تعاریف تا حدی از ویکی‌واژه (de.wiktionary.org) گرفته شده‌اند و ممکن است بعداً تغییر کرده باشند. آن‌ها تحت مجوز CC-BY-SA 3.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/3.0) به صورت رایگان در دسترس هستند: 1175027

* برخی از مترادف‌ها از OpenThesaurus (openthesaurus.de) گرفته شده‌اند و ممکن است بعداً تغییر یافته باشند. آن‌ها تحت مجوز CC-BY-SA 4.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/4.0) به صورت رایگان در دسترس هستند: umherreisen

* جملات Tatoeba (tatoeba.org) تحت مجوز CC BY 2.0 FR (creativecommons.org/licenses/by/2.0/fr/) به صورت رایگان در دسترس هستند. برخی از آن‌ها تغییر یافته‌اند. نویسندگان جملات را می‌توانید از طریق این لینک‌ها پیدا کنید: 7478709, 11224407