جملاتی با فعل soufflieren 〈مجهول حالتی〉 〈جمله وابسته〉
نمونههایی برای استفاده از صرف فعل soufflieren. اینها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرفشده، یک مثال جمله نمایش داده میشود. شکل فعل برجسته میشود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی soufflieren به صورت تصادفی انتخاب میشود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثالها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگههای تمرین برای فعل soufflieren در دسترس هستند.
زمان حال
-
گذشته ناقص
-
وجه التزامی I
-
حالت التبعیض دوم
-
امری
-
مصدر
-
Irgendjemand hat vergessen, den Politikern
zu
soufflieren
, dass die Moral im eigenen Stall beginnt.
Someone forgot to whisper to the politicians that morality begins in their own stable.
وجه وصفی
-
Aus dem Munde des Ministers klang diese Idee merkwürdig, wer sie ihm wohl
souffliert
haben mochte?
From the mouth of the minister, this idea sounded strange, who might have whispered it to him?
جدول افعال قوانین
- چگونه soufflieren را در زمان حال صرف میکنید؟
- چگونه soufflieren را در گذشته ناقص صرف میکنید؟
- چگونه soufflieren را در امری صرف میکنید؟
- چگونه soufflieren را در وجه التمنی I (Konjunktiv I) صرف میکنید؟
- چگونه soufflieren را در وجه التمنی دوم (Konjunktiv II) صرف میکنید؟
- چگونه soufflieren را در مصدر صرف میکنید؟
- چگونه soufflieren را در وجه وصفی صرف میکنید؟
- افعال در زبان آلمانی چگونه صرف میشوند؟
زمان حال گذشته ناقص امری وجه التمنی اول وجه التمنی دوم مصدر وجه وصفی
وجه خبری
جملات نمونه در حالت اخباری مجهول حالتی برای فعل soufflieren
وجه التمنی (سبژونکتیو)
کاربرد وجه التمنی مجهول حالتی برای فعل soufflieren
وجه شرطی دوم (würde)
شکلهای جایگزین با "würde"
امری
جملات امری مجهول حالتی برای فعل soufflieren
برگههای کاری
ترجمهها
ترجمههای soufflieren آلمانی
-
soufflieren
prompt, feed, feed his lines, whisper
подсказывать, суфлировать
apuntar, murmurar, susurrar
chuchoter, souffler
fısıldamak, suflörlük yapmak, söylemek
sussurrar, sussurro
mormorare, suggerire, sussurrare
șopti
súg, súgni
być suflerem, podpowiadać, podpowiedzieć, szeptać
υποβάλλω, ψιθυρίζω
influisteren, fluisteren, souffleren, voorzeggen
napovídat, napovídatvědět, šepnout
sufflera, viska
hviske, sufflere
耳打ち
sussurrar
kuiskata
hviske
diskret esatea
šapnuti
шепот
šepetati
šepkať
šapnuti
šapnuti
підказувати
нашепвам
шаптать
berbisik
thì thầm
ohista gaplashmoq
फुसफुसाना
耳语
กระซิบ
속삭이다
fısıldamaq
ჩურჩულვა
ফিসফিস করা
psherët
फुसफुसणे
फुसफुसाउनु
క్లుప్తంగా చెప్పు
čukstēt
சும்மர்ந்து பேசு
sosistada
համրել
fısıldamak
ללחוש
همس
نجوای پنهانی
سرگوشی کرنا
soufflieren in dict.cc
ترجمهها
همکاری کنید
به ما کمک کن و با افزودن ورودیهای جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی میتوانی از این وبسایت بدون تبلیغات استفاده کنی.
|
ورود |
معانی
معانی و مترادفهای soufflieren- jemandem diskret etwas vorsagen
- zuflüstern, (jemandem etwas) vorsagen, vorblasen, (jemandem etwas) einblasen
معانی مترادفها
قواعد صرف
قوانین دقیق برای صرف فعل