جملاتی با فعل meißeln 〈مجهول حالتی〉 〈جمله وابسته〉
نمونههایی برای استفاده از صرف فعل meißeln. اینها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرفشده، یک مثال جمله نمایش داده میشود. شکل فعل برجسته میشود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی meißeln به صورت تصادفی انتخاب میشود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثالها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگههای تمرین برای فعل meißeln در دسترس هستند.
زمان حال
گذشته ناقص
-
وجه التزامی I
-
حالت التبعیض دوم
-
امری
-
مصدر
-
Der Bildhauer kann aus einem einfachen Steinblock großartige Kunstwerke
meißeln
.
The sculptor can chisel magnificent works of art from a simple stone block.
وجه وصفی
-
Die Statue ist aus Stein
gemeißelt
.
The statue is carved out of stone.
-
Die Zukunft ist nicht in Stein
gemeißelt
.
The future isn't written in stone.
جدول افعال قوانین
- چگونه meißeln را در زمان حال صرف میکنید؟
- چگونه meißeln را در گذشته ناقص صرف میکنید؟
- چگونه meißeln را در امری صرف میکنید؟
- چگونه meißeln را در وجه التمنی I (Konjunktiv I) صرف میکنید؟
- چگونه meißeln را در وجه التمنی دوم (Konjunktiv II) صرف میکنید؟
- چگونه meißeln را در مصدر صرف میکنید؟
- چگونه meißeln را در وجه وصفی صرف میکنید؟
- افعال در زبان آلمانی چگونه صرف میشوند؟
زمان حال گذشته ناقص امری وجه التمنی اول وجه التمنی دوم مصدر وجه وصفی
وجه خبری
جملات نمونه در حالت اخباری مجهول حالتی برای فعل meißeln
-
Wie lange
meißelst
du schon an der Statue?
How long have you been chiseling at the statue?
-
Das Familienwappen ließ sie in Marmor
meißeln
und mit Gold auslegen.
She had the family coat of arms carved in marble and inlaid with gold.
جدول افعال
وجه التمنی (سبژونکتیو)
کاربرد وجه التمنی مجهول حالتی برای فعل meißeln
وجه شرطی دوم (würde)
شکلهای جایگزین با "würde"
امری
جملات امری مجهول حالتی برای فعل meißeln
برگههای کاری
ترجمهها
ترجمههای meißeln آلمانی
-
meißeln
chisel, chase, engrave, gouge, sculpt, sculpture, carve
высекать, высечь, ваять, выдалбливать, выдолбить, вырезать, долбить, изваять
cincelar, esculpir, escoplear, tallar en piedra
ciseler, buriner, sculpter, travailler au burin, ciselage, ciselé
keski ile kesmek, keski ile yontmak, chisel
cinzelar, esculpir
scalpellare, scolpire su, intagliare
ciopli
(ki)farag, (ki)vés, vés, vésni
rzeźbić, obrabiać dłutem, wyrzeźbić, wykuwać
λαξεύω, σμιλεύω, σκαλίζω
beitelen, beeldhouwen, hakken
dlabat, vydlabat, tesat, vytesávat
mejsla
mejsle
刻む, 彫刻する
cincelar
chisel
meisle
meiselatzea, txertatzea
klesati, rezbariti
чекан
chisel
dlabať
klesati
klesati
висікати, чеканити
изваяние, чукане
разьба
לְחַקּוֹק
نحت
حکاکی کردن
نقش کرنا، چنائی کرنا
meißeln in dict.cc
ترجمهها
همکاری کنید
به ما کمک کن و با افزودن ورودیهای جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی میتوانی از این وبسایت بدون تبلیغات استفاده کنی.
|
ورود |
معانی
معانی و مترادفهای meißelnقواعد صرف
قوانین دقیق برای صرف فعل