جملاتی با فعل gären (unr) (ist) 〈مجهول حالتی〉 〈جمله وابسته〉
نمونههایی برای استفاده از صرف فعل gären. اینها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرفشده، یک مثال جمله نمایش داده میشود. شکل فعل برجسته میشود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی gären (unr) (ist) به صورت تصادفی انتخاب میشود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثالها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگههای تمرین برای فعل gären در دسترس هستند.
زمان حال
-
گذشته ناقص
-
وجه التزامی I
-
حالت التبعیض دوم
-
امری
-
مصدر
-
وجه وصفی
-
جدول افعال قوانین
- چگونه gären را در زمان حال صرف میکنید؟
- چگونه gären را در گذشته ناقص صرف میکنید؟
- چگونه gären را در امری صرف میکنید؟
- چگونه gären را در وجه التمنی I (Konjunktiv I) صرف میکنید؟
- چگونه gären را در وجه التمنی دوم (Konjunktiv II) صرف میکنید؟
- چگونه gären را در مصدر صرف میکنید؟
- چگونه gären را در وجه وصفی صرف میکنید؟
- افعال در زبان آلمانی چگونه صرف میشوند؟
زمان حال گذشته ناقص امری وجه التمنی اول وجه التمنی دوم مصدر وجه وصفی
وجه خبری
جملات نمونه در حالت اخباری مجهول حالتی برای فعل gären (unr) (ist)
وجه التمنی (سبژونکتیو)
کاربرد وجه التمنی مجهول حالتی برای فعل gären (unr) (ist)
وجه شرطی دوم (würde)
شکلهای جایگزین با "würde"
امری
جملات امری مجهول حالتی برای فعل gären (unr) (ist)
برگههای کاری
ترجمهها
ترجمههای gären (unr) (ist) آلمانی
-
gären (unr) (ist)
brew, effervesce, ferment, fester, decay, leaven
бродить, брожение, киснуть, ферментация
fermentar, descomponer
fermenter, cuver, fermentation
fermantasyon, mayalanma
fermentar, decompor
fermentare, germogliare, lievitare
fermentare, fermentație
erjedés, fermentáció
fermentować, fermentacja, gnić
ζυμωτική διαδικασία, ζύμωση
gisten, fermenteren
kvasit, fermentovat
fermentering, jäsa, jäsning
fermentering, gæring
発酵
descompondre, fermentar
happo, käyminen
gjæring
fermentatzea, gertatzea
fermentacija, gajenje
ферментација
fermentacija, gorenje
fermentácia, kvasenie, kvasiť
fermentacija, gajenje
fermentacija, gajenje
бродіння
гниене, ферментация
браджэнне, ферам
fermentasi
lên men
fermentlashmoq
किण्वित होना
发酵
หมัก
발효되다
fermentləşmək
ფერმენტირება
খামির হওয়া
fermentoj
किण्वणे
किण्वन गर्नु
పెర్మెంట్ అవడం
raudzēt
பெர்மென்ட் ஆகுதல்
fermenteerima
ֆերմենտացնել
ferment kirin
תסיסה
تخمير
تخمیر
خمیر ہونا، گھلنا
gären (unr) (ist) in dict.cc
ترجمهها
همکاری کنید
به ما کمک کن و با افزودن ورودیهای جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی میتوانی از این وبسایت بدون تبلیغات استفاده کنی.
|
ورود |
معانی
معانی و مترادفهای gären (unr) (ist)- [Natur] zersetzen von organischem Material unter Luftabschluss, insbesondere mit Entstehung von Alkohol oder Milchsäure, keltern, destillieren, brennen, brauen
- [Lebensmittel] Konflikten treten heimlich innerhalb eines Systemes auf, (weiter) schwelen, schwären, brodeln, (sich) zusammenbrauen
معانی مترادفها
قواعد صرف
قوانین دقیق برای صرف فعل