جملاتی با فعل gären (unr) (ist) ⟨مجهول حالتی⟩ ⟨جمله وابسته⟩

نمونه‌هایی برای استفاده از صرف فعل gären. این‌ها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرف‌شده، یک مثال جمله نمایش داده می‌شود. شکل فعل برجسته می‌شود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی gären (unr) (ist) به صورت تصادفی انتخاب می‌شود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثال‌ها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگه‌های تمرین برای فعل gären در دسترس هستند.

haben, نامنظم
gegoren sein
sein, نامنظم
gegoren sein
haben, منظم
gegärt sein
sein, منظم
gegärt sein

وجه خبری

جملات نمونه در حالت اخباری مجهول حالتی برای فعل gären (unr) (ist)

وجه التمنی (سبژونکتیو)

کاربرد وجه التمنی مجهول حالتی برای فعل gären (unr) (ist)

وجه شرطی دوم (würde)

شکل‌های جایگزین با "würde"

امری

جملات امری مجهول حالتی برای فعل gären (unr) (ist)

ترجمه‌ها

ترجمه‌های gären (unr) (ist) آلمانی


آلمانی gären (unr) (ist)
انگلیسی brew, effervesce, ferment, fester, decay, leaven
روسی бродить, брожение, киснуть, ферментация
اسپانیایی fermentar, descomponer
فرانسوی fermenter, cuver, fermentation
ترکی fermantasyon, mayalanma
پرتغالی fermentar, decompor
ایتالیایی fermentare, germogliare, lievitare
رومانی fermentare, fermentație
مجاری erjedés, fermentáció
لهستانی fermentować, fermentacja, gnić
یونانی ζυμωτική διαδικασία, ζύμωση
هلندی gisten, fermenteren
چکی kvasit, fermentovat
سوئدی fermentering, jäsa, jäsning
دانمارکی fermentering, gæring
ژاپنی 発酵
کاتالان descompondre, fermentar
فنلاندی happo, käyminen
نروژی gjæring
باسکی fermentatzea, gertatzea
صربی fermentacija, gajenje
مقدونی ферментација
اسلوونیایی fermentacija, gorenje
اسلواکی fermentácia, kvasenie, kvasiť
بوسنیایی fermentacija, gajenje
کرواتی fermentacija, gajenje
اوکراینی бродіння
بلغاری гниене, ферментация
بلاروسی браджэнне, ферам
اندونزیایی fermentasi
ویتنامی lên men
ازبکی fermentlashmoq
هندی किण्वित होना
چینی 发酵
تایلندی หมัก
کره‌ای 발효되다
آذربایجانی fermentləşmək
گرجی ფერმენტირება
بنگالی খামির হওয়া
آلبانیایی fermentoj
مراتی किण्वणे
نپالی किण्वन गर्नु
تلگو పెర్మెంట్ అవడం
لتونیایی raudzēt
تامیلی பெர்மென்ட் ஆகுதல்
استونیایی fermenteerima
ارمنی ֆերմենտացնել
کردی ferment kirin
عبریתסיסה
عربیتخمير
فارسیتخمیر
اردوخمیر ہونا، گھلنا

gären (unr) (ist) in dict.cc


ترجمه‌ها 

همکاری کنید


به ما کمک کن و با افزودن ورودی‌های جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی می‌توانی از این وب‌سایت بدون تبلیغات استفاده کنی.



ورود

همه قهرمانان 

معانی

معانی و مترادف‌های gären (unr) (ist)

  • [Natur] zersetzen von organischem Material unter Luftabschluss, insbesondere mit Entstehung von Alkohol oder Milchsäure, keltern, destillieren, brennen, brauen
  • [Lebensmittel] Konflikten treten heimlich innerhalb eines Systemes auf, (weiter) schwelen, schwären, brodeln, (sich) zusammenbrauen

gären (unr) (ist) in openthesaurus.de

معانی  مترادف‌ها 

قواعد صرف

قوانین دقیق برای صرف فعل

نظرات



ورود

* برخی از مترادف‌ها از OpenThesaurus (openthesaurus.de) گرفته شده‌اند و ممکن است بعداً تغییر یافته باشند. آن‌ها تحت مجوز CC-BY-SA 4.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/4.0) به صورت رایگان در دسترس هستند: gären

* تعاریف تا حدی از ویکی‌واژه (de.wiktionary.org) گرفته شده‌اند و ممکن است بعداً تغییر کرده باشند. آن‌ها تحت مجوز CC-BY-SA 3.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/3.0) به صورت رایگان در دسترس هستند: 71554, 71554