جملاتی با فعل einfüllen ⟨مجهول حالتی⟩ ⟨جمله وابسته⟩

نمونه‌هایی برای استفاده از صرف فعل einfüllen. این‌ها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرف‌شده، یک مثال جمله نمایش داده می‌شود. شکل فعل برجسته می‌شود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی einfüllen به صورت تصادفی انتخاب می‌شود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثال‌ها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگه‌های تمرین برای فعل einfüllen در دسترس هستند.

زمان حال

  • Wir füllen den Spiritus in den Kocher in der Kombüse besser im Hafen ein , ohne Wellen verschütten wir nicht soviel. 
    انگلیسی We fill the spirit into the cooker in the galley better at the harbor, without waves we do not spill so much.

گذشته ناقص

-

وجه التزامی I

-

حالت التبعیض دوم

-

امری

-

مصدر

-

وجه وصفی

  • Mit dem Stiel des Kochlöffels bohrte sie mehrere Löcher in den Napfkuchen, wo dann der Eierlikör eingefüllt wurde. 
    انگلیسی With the handle of the wooden spoon, she drilled several holes in the bundt cake, where the egg liqueur was then poured in.

 جدول افعال قوانین  معانی 

وجه خبری

جملات نمونه در حالت اخباری مجهول حالتی برای فعل einfüllen


  • Wir füllen den Spiritus in den Kocher in der Kombüse besser im Hafen ein , ohne Wellen verschütten wir nicht soviel. 
    انگلیسی We fill the spirit into the cooker in the galley better at the harbor, without waves we do not spill so much.

 جدول افعال

وجه التمنی (سبژونکتیو)

کاربرد وجه التمنی مجهول حالتی برای فعل einfüllen

وجه شرطی دوم (würde)

شکل‌های جایگزین با "würde"

امری

جملات امری مجهول حالتی برای فعل einfüllen

ترجمه‌ها

ترجمه‌های einfüllen آلمانی


آلمانی einfüllen
انگلیسی pour in, fill, fill in, funnel
روسی наполнить, наполнять, засыпать, расфасовать, расфасовывать, фасовать
اسپانیایی echar, echar en, envasar, llenar
فرانسوی remplir, verser
ترکی doldurmak, içine doldurmak, içine dökmek
پرتغالی deitar em, deitar para, encher, encher com, encher de, enfrascar, engarrafar, envasar
ایتالیایی riempire, travasare, versare
رومانی umple
مجاری beletölt, beleönt, betölt, beönt, tölteni
لهستانی napełniać, nalewać do, napełnić, wlać, wlewać, wlewać do, wsypywać do
یونانی γεμίζω
هلندی vullen
چکی naplnit, naplňovat, naplňovatnit, plnit
سوئدی fylla
دانمارکی fylde
ژاپنی 充填する, 入れる, 注入する, 詰める
کاتالان omplir
فنلاندی täyttää
نروژی fylle
باسکی betetze
صربی napuniti
مقدونی наполнување
اسلوونیایی napolniti
اسلواکی naplniť
بوسنیایی napuniti
کرواتی napuniti
اوکراینی наповнити
بلغاری напълвам
بلاروسی напоўніць
اندونزیایی mengisi
ویتنامی đổ đầy
ازبکی to'ldirmoq
هندی भरना
چینی 装满
تایلندی เติมเต็ม
کره‌ای 채우다
آذربایجانی doldurmaq
گرجی დაავსება
بنگالی ভরানো
آلبانیایی mbush
مراتی भरणे
نپالی भरनु
تلگو నింపడం
لتونیایی pildīt
تامیلی பூர்த்தி செய்யுதல்
استونیایی täitma
ارمنی լցնել
کردی doldur
عبریמילוי
عربیصب في، ملء
فارسیپر کردن
اردوبھرا ہوا

einfüllen in dict.cc


ترجمه‌ها 

همکاری کنید


به ما کمک کن و با افزودن ورودی‌های جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی می‌توانی از این وب‌سایت بدون تبلیغات استفاده کنی.



ورود

همه قهرمانان 

معانی

معانی و مترادف‌های einfüllen

  • einen Behälter mit etwas vollmachen, reintun, hineingeben, hineinlegen

einfüllen in openthesaurus.de

معانی  مترادف‌ها 

قواعد صرف

قوانین دقیق برای صرف فعل

نظرات



ورود

* جملات ویکشِنری (de.wiktionary.org) تحت مجوز CC BY-SA 3.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/3.0/deed.de) به صورت رایگان در دسترس هستند. برخی از آن‌ها تغییر یافته‌اند. نویسندگان جملات را می‌توانید از طریق لینک‌های زیر مشاهده کنید: 33983, 76381

* تعاریف تا حدی از ویکی‌واژه (de.wiktionary.org) گرفته شده‌اند و ممکن است بعداً تغییر کرده باشند. آن‌ها تحت مجوز CC-BY-SA 3.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/3.0) به صورت رایگان در دسترس هستند: 283492

* برخی از مترادف‌ها از OpenThesaurus (openthesaurus.de) گرفته شده‌اند و ممکن است بعداً تغییر یافته باشند. آن‌ها تحت مجوز CC-BY-SA 4.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/4.0) به صورت رایگان در دسترس هستند: einfüllen