جملاتی با فعل durchsitzen ⟨مجهول حالتی⟩ ⟨جمله وابسته⟩

نمونه‌هایی برای استفاده از صرف فعل durchsitzen. این‌ها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرف‌شده، یک مثال جمله نمایش داده می‌شود. شکل فعل برجسته می‌شود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی durchsitzen به صورت تصادفی انتخاب می‌شود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثال‌ها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگه‌های تمرین برای فعل durchsitzen در دسترس هستند.

وجه خبری

جملات نمونه در حالت اخباری مجهول حالتی برای فعل durchsitzen

وجه التمنی (سبژونکتیو)

کاربرد وجه التمنی مجهول حالتی برای فعل durchsitzen

وجه شرطی دوم (würde)

شکل‌های جایگزین با "würde"

امری

جملات امری مجهول حالتی برای فعل durchsitzen

ترجمه‌ها

ترجمه‌های durchsitzen آلمانی


آلمانی durchsitzen
انگلیسی wear out, compress, rub through
روسی просидеть, просиживать, изнашивать, износить, приседать, протереть
اسپانیایی asentar, comprimir, desgastar, roer
فرانسوی user, affaisser
ترکی aşındırmak, esnemek, yıpranmak, yıpratmak
پرتغالی desgastar, afundar, desgaste
ایتالیایی sfondare, consumare, deformare, schiacciare, usurare
رومانی uzura
مجاری elhasznál, elhasználódik, kiboltosodik, koptat
لهستانی przesiedzieć, wygniecenie, zgniecenie, zużywać
یونانی φθορά, συμπίεση
هلندی doorzitten, afslijten, verzitten
چکی vysedávat, prosedět
سوئدی sitta ut, slita
دانمارکی slid, sætte sig
ژاپنی すり減らす, へたらせる, 擦り切れる, 潰す
کاتالان desgastar, desgastat, sotar
فنلاندی kuluttaa, hankautua
نروژی slite
باسکی hondatzea, jauzi, konpresioa
صربی istrošiti, izgoreti, sedeći
مقدونی износување
اسلوونیایی izrabiti, izrabiti sedež, sedež
اسلواکی prešúchať
بوسنیایی istrošiti, izgubiti, sedeći
کرواتی istrošiti, izgubiti, sjediti, sjediti do kraja
اوکراینی зношувати, зносити, протирати
بلغاری износване
بلاروسی знос, зношваць, пратіраць
اندونزیایی mengauskan, mengempiskan
ویتنامی làm lún, làm mòn, làm xẹp, ngồi mòn
ازبکی eskirtmoq, cho‘ktirmoq
هندی घिस देना, घिसना, बैठा देना
چینی 坐坏, 坐塌, 坐瘪, 坐穿
تایلندی ทำให้ยุบ, ทำให้สึก, ทำให้สึกหรอ
کره‌ای 꺼지게 하다, 닳게 하다, 해지게 하다
آذربایجانی köhnəltmək, aşındırmaq, çökdürmək
گرجی გაცვეთა, ჩაწევა
بنگالی ক্ষয় করা, চেপ্টে দেওয়া, জীর্ণ করা, বসিয়ে ফেলা
آلبانیایی konsumoj, gërryej, sheshoj
مراتی झिजवणे, झिजणे
نپالی घिस्नु, जिर्ण पार्नु, दबाउनु
تلگو అరిగించు, నలిపివేయడం
لتونیایی izsēdēt, nodeldēt
تامیلی அரித்தல், சுருங்கச் செய்தல்
استونیایی läbi istuma
ارمنی մաշել, մաշեցնել
کردی fersandin, xirab kirin
عبریלשבת، שחיקה
عربیتآكل، تلف
فارسیساییدن، فرسودن، فرسوده شدن
اردوسیتھی کو بگاڑنا، پھٹنا، چٹائی کو دبانا، چٹنا

durchsitzen in dict.cc


ترجمه‌ها 

همکاری کنید


به ما کمک کن و با افزودن ورودی‌های جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی می‌توانی از این وب‌سایت بدون تبلیغات استفاده کنی.



ورود

همه قهرمانان 

معانی

معانی و مترادف‌های durchsitzen

  • eine Fläche, auf der man ständig sitzt, abnutzen, durchscheuern
  • das Polstermaterial oder die Federn eines Sitzmöbels durch ständigen Gebrauch zusammendrücken oder ausleiern

durchsitzen in openthesaurus.de

معانی  مترادف‌ها 

قواعد صرف

قوانین دقیق برای صرف فعل

نظرات



ورود

* تعاریف تا حدی از ویکی‌واژه (de.wiktionary.org) گرفته شده‌اند و ممکن است بعداً تغییر کرده باشند. آن‌ها تحت مجوز CC-BY-SA 3.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/3.0) به صورت رایگان در دسترس هستند: 988976, 988976

* جملات ویکشِنری (de.wiktionary.org) تحت مجوز CC BY-SA 3.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/3.0/deed.de) به صورت رایگان در دسترس هستند. برخی از آن‌ها تغییر یافته‌اند. نویسندگان جملات را می‌توانید از طریق لینک‌های زیر مشاهده کنید: 988976