جملاتی با فعل davonjagen (hat) 〈مجهول حالتی〉 〈جمله وابسته〉
نمونههایی برای استفاده از صرف فعل davonjagen. اینها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرفشده، یک مثال جمله نمایش داده میشود. شکل فعل برجسته میشود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی davonjagen (hat) به صورت تصادفی انتخاب میشود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثالها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگههای تمرین برای فعل davonjagen در دسترس هستند.
زمان حال
-
گذشته ناقص
-
وجه التزامی I
-
حالت التبعیض دوم
-
امری
-
مصدر
-
وجه وصفی
-
جدول افعال قوانین
- چگونه davonjagen را در زمان حال صرف میکنید؟
- چگونه davonjagen را در گذشته ناقص صرف میکنید؟
- چگونه davonjagen را در امری صرف میکنید؟
- چگونه davonjagen را در وجه التمنی I (Konjunktiv I) صرف میکنید؟
- چگونه davonjagen را در وجه التمنی دوم (Konjunktiv II) صرف میکنید؟
- چگونه davonjagen را در مصدر صرف میکنید؟
- چگونه davonjagen را در وجه وصفی صرف میکنید؟
- افعال در زبان آلمانی چگونه صرف میشوند؟
زمان حال گذشته ناقص امری وجه التمنی اول وجه التمنی دوم مصدر وجه وصفی
وجه خبری
جملات نمونه در حالت اخباری مجهول حالتی برای فعل davonjagen (hat)
وجه التمنی (سبژونکتیو)
کاربرد وجه التمنی مجهول حالتی برای فعل davonjagen (hat)
وجه شرطی دوم (würde)
شکلهای جایگزین با "würde"
امری
جملات امری مجهول حالتی برای فعل davonjagen (hat)
برگههای کاری
ترجمهها
ترجمههای davonjagen (hat) آلمانی
-
davonjagen (hat)
chase away, chase off, chase out, drive away
прогнать, изгнать, прогонять, умчаться
despedir, echar, verjagen, vertreiben
chasser, expulser, faire déguerpir
defetmek, kovmak
afugentar, enxotar, verjagen, vertreiben
cacciare via, scacciare, vertreiben, wegjagen
alunga
elkerget
przegonić, odpędzać, odpędzić, przeganiać
διώχνω, κυνηγώ
verjagen, wegjagen
odstrčit, vyhnat
jaga bort
jage bort, jage væk
追い出す, 追い払う
expulsar, fer marxar
karkoittaa, pakottaa lähtemään
jage bort
ihes egin
otjerati, proterati
отстранување
odgnati, odgnati z močjo
odohnať, vyhnať
otjerati
otjerati
вигнати, прогнати
изгонвам, прогонвам
выгнаць
mengusir
đuổi
haydab chiqarish
खदेड़ना
赶走, 驱赶
ขับไล่
쫓아내다
qovmaq
გაძევება
উচ্ছেদ করা
dëboj
हटवणे
पन्छाउनु
హెట్టివేయడం
izdzīt
வெளியேற்றுதல்
peletama
հեռացնել
derxistin
להבריח
طرد
فراری دادن
بھاگنا، نکالنا
davonjagen (hat) in dict.cc
ترجمهها
همکاری کنید
به ما کمک کن و با افزودن ورودیهای جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی میتوانی از این وبسایت بدون تبلیغات استفاده کنی.
|
|
ورود |
معانی
معانی و مترادفهای davonjagen (hat)- mit Vehemenz dazu bringen, einen Ort zu verlassen, fortjagen, verscheuchen, vertreiben, wegjagen
- sich mit hoher Geschwindigkeit von einem Ort entfernen, fortjagen
- zum Teufel jagen, fortjagen, verjagen, verscheuchen, schassen, wegjagen
معانی مترادفها
قواعد صرف
قوانین دقیق برای صرف فعل