جملاتی با فعل anschmoren ⟨مجهول حالتی⟩ ⟨جمله وابسته⟩

نمونه‌هایی برای استفاده از صرف فعل anschmoren. این‌ها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرف‌شده، یک مثال جمله نمایش داده می‌شود. شکل فعل برجسته می‌شود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی anschmoren به صورت تصادفی انتخاب می‌شود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثال‌ها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگه‌های تمرین برای فعل anschmoren در دسترس هستند.

وجه خبری

جملات نمونه در حالت اخباری مجهول حالتی برای فعل anschmoren

وجه التمنی (سبژونکتیو)

کاربرد وجه التمنی مجهول حالتی برای فعل anschmoren

وجه شرطی دوم (würde)

شکل‌های جایگزین با "würde"

امری

جملات امری مجهول حالتی برای فعل anschmoren

ترجمه‌ها

ترجمه‌های anschmoren آلمانی


آلمانی anschmoren
انگلیسی braise, sauté
روسی обжаривать, обжарить, подрумянивать, подрумянить
اسپانیایی saltear, sofrito
فرانسوی faire revenir, sauter
ترکی kavurmak, sotelemek
پرتغالی dourar, refogar
ایتالیایی rosolare, cuocere brevemente, soffriggere
رومانی rumeni
مجاری pirítás, párolás
لهستانی duszenie, przysmażyć
یونانی σοτάρω
هلندی aanbraden, braden
چکی osmahnout, podusit
سوئدی bryna, steka
دانمارکی brune, sautere
ژاپنی じっくり炒める, 焼き付ける
کاتالان sofregir
فنلاندی paistaa
نروژی brune, steke
باسکی sutan frijitu
صربی pržiti
مقدونی запржување
اسلوونیایی popeči, zapeči
اسلواکی opražiť, podusiť
بوسنیایی pržiti
کرواتی pirjati, pržiti
اوکراینی обсмажити, підсмажити
بلغاری задушавам, запържвам
بلاروسی падсмажыць
اندونزیایی menggoreng
ویتنامی rán
ازبکی qovurmoq
هندی भूनना
چینی 
تایلندی ทอด
کره‌ای 굽다
آذربایجانی qızartmaq
گرجی ფრენვა
بنگالی ভাজা
آلبانیایی skuq
مراتی भूनणे
نپالی तल्नु
تلگو వేపించుట
لتونیایی apceptēt
تامیلی வதக்குதல்
استونیایی pruunistama
ارمنی Տապակել
کردی qovurmek
عبریלטגן
عربیتحمير
فارسیسرخ کردن
اردوبھوننا، سینکنا

anschmoren in dict.cc


ترجمه‌ها 

همکاری کنید


به ما کمک کن و با افزودن ورودی‌های جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی می‌توانی از این وب‌سایت بدون تبلیغات استفاده کنی.



ورود

همه قهرمانان 

معانی

معانی و مترادف‌های anschmoren

  • in viel Hitze anbraten, bis Röststoffe entstehen

anschmoren in openthesaurus.de

معانی  مترادف‌ها 

قواعد صرف

قوانین دقیق برای صرف فعل

نظرات



ورود

* تعاریف تا حدی از ویکی‌واژه (de.wiktionary.org) گرفته شده‌اند و ممکن است بعداً تغییر کرده باشند. آن‌ها تحت مجوز CC-BY-SA 3.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/3.0) به صورت رایگان در دسترس هستند: 1243987