جملاتی با فعل kleinhacken 〈مجهول حالتی〉
نمونههایی برای استفاده از صرف فعل kleinhacken. اینها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرفشده، یک مثال جمله نمایش داده میشود. شکل فعل برجسته میشود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی kleinhacken به صورت تصادفی انتخاب میشود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثالها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگههای تمرین برای فعل kleinhacken در دسترس هستند.
زمان حال
-
گذشته ناقص
-
Maria hat sich geschnitten, während sie Zwiebeln
kleinhackte
.
Mary cut herself while she was chopping up onions.
وجه التزامی I
-
حالت التبعیض دوم
-
امری
-
مصدر
-
وجه وصفی
-
Zum Gericht müssen zwei Knoblauchzehen
kleingehackt
werden.
For the dish, two cloves of garlic need to be chopped finely.
جدول افعال قوانین
- چگونه kleinhacken را در زمان حال صرف میکنید؟
- چگونه kleinhacken را در گذشته ناقص صرف میکنید؟
- چگونه kleinhacken را در امری صرف میکنید؟
- چگونه kleinhacken را در وجه التمنی I (Konjunktiv I) صرف میکنید؟
- چگونه kleinhacken را در وجه التمنی دوم (Konjunktiv II) صرف میکنید؟
- چگونه kleinhacken را در مصدر صرف میکنید؟
- چگونه kleinhacken را در وجه وصفی صرف میکنید؟
- افعال در زبان آلمانی چگونه صرف میشوند؟
زمان حال گذشته ناقص امری وجه التمنی اول وجه التمنی دوم مصدر وجه وصفی
وجه خبری
جملات نمونه در حالت اخباری مجهول حالتی برای فعل kleinhacken
-
Maria hat sich geschnitten, während sie Zwiebeln
kleinhackte
.
Mary cut herself while she was chopping up onions.
جدول افعال
وجه التمنی (سبژونکتیو)
کاربرد وجه التمنی مجهول حالتی برای فعل kleinhacken
وجه شرطی دوم (würde)
شکلهای جایگزین با "würde"
امری
جملات امری مجهول حالتی برای فعل kleinhacken
برگههای کاری
ترجمهها
ترجمههای kleinhacken آلمانی
-
kleinhacken
chop up, chop, mince
мелко накалывать, мелко наколоть, мелко нарезать
picado, triturar
hacher, réduire
doğrayarak küçültmek
triturar, picotar
sminuzzare, tritare
tăia mărunt
aprítani, kockázni
posiekać, drobno pokroić
ψιλοκόβω
hakken, klein hakken
nasekat, pokrájet
hacka
hakke
刻む, 細かくする
trossejar
hakkaamalla pienentää, pilkkoa
hakke
txikitu
seckati, sitniti
сечкање
sesekljati
nasekať, rozsekať
sitniti
sitniti
подрібнювати
нарязване, сечене
дробніць
cincang, mencacah
băm nhỏ, xắt nhỏ
mayda to‘g‘ramoq
बारीक काटना
切碎, 剁碎
สับละเอียด
다지다, 잘게 썰다
doğramaq, xırda doğramaq
დაჭრა წვრილად, კეპვა
কুচানো, কুচি করা
copëtoj, grij imët
बारीक चिरणे
सानो काट्नु
సన్నగా తరగడం
sagriezt smalki, sakapāt
நறுக்குதல், பொடியாக நறுக்குதல்
hakkima
մանր կտրատել, մանրացնել
birîn
קיצוץ
تقطيع
خرد کردن
چھوٹا کرنا
kleinhacken in dict.cc
ترجمهها
همکاری کنید
به ما کمک کن و با افزودن ورودیهای جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی میتوانی از این وبسایت بدون تبلیغات استفاده کنی.
|
ورود |
معانی
معانی و مترادفهای kleinhackenقواعد صرف
قوانین دقیق برای صرف فعل