جملاتی با فعل durch-scheinen ⟨مجهول حالتی⟩

نمونه‌هایی برای استفاده از صرف فعل durchscheinen. این‌ها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرف‌شده، یک مثال جمله نمایش داده می‌شود. شکل فعل برجسته می‌شود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی durch-scheinen به صورت تصادفی انتخاب می‌شود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثال‌ها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگه‌های تمرین برای فعل durchscheinen در دسترس هستند.

قابل تفکیک
durch·geschienen sein
غیرقابل تفکیک
durchschienen sein

وجه خبری

جملات نمونه در حالت اخباری مجهول حالتی برای فعل durch-scheinen

وجه التمنی (سبژونکتیو)

کاربرد وجه التمنی مجهول حالتی برای فعل durch-scheinen

وجه شرطی دوم (würde)

شکل‌های جایگزین با "würde"

امری

جملات امری مجهول حالتی برای فعل durch-scheinen

ترجمه‌ها

ترجمه‌های durch-scheinen آلمانی


آلمانی durch-scheinen
انگلیسی shine through, permeate, show through
روسی пробиваться, проникать, проникнуть, просвечивать, сквозить
اسپانیایی brillar, filtrarse, translucir, transparentarse, traslucirse
فرانسوی briller à travers, transparaître, briller, luire, luire à travers, transparaitre
ترکی parlamak, ışıldamak
پرتغالی transparecer, brilhar através, transluzir, ver-se
ایتالیایی filtrare, invadere di luce, trasparire
رومانی străluci, transpare
مجاری átvilágít
لهستانی prześwitywać, przenikać, przeświecać, rozświetlać, rozświetlić
یونانی διαπερνώ, ξεπροβάλλω
هلندی doordringen, doorstralen, erdoor schijnen, schijnen door
چکی prosvítat
سوئدی genomskinlig
دانمارکی gennemskinne
ژاپنی 光る, 透ける
کاتالان brillar, transparèixer
فنلاندی kimmota, läpäistä
نروژی skinne gjennom
باسکی iragazi
صربی probijati se, prosvetljavati
مقدونی прозира
اسلوونیایی prodirati, sijati
اسلواکی prejaviť sa, prienik
بوسنیایی probijati se, prosvijetliti
کرواتی probijati se, prosvijetliti
اوکراینی проглядати, просвічувати
بلغاری проблясвам, прониквам
بلاروسی праткаць
اندونزیایی menembus
ویتنامی chiếu xuyên qua
ازبکی ko'rinib chiqmoq
هندی झलकना
چینی 穿透
تایلندی ส่องผ่าน
کره‌ای 비치다
آذربایجانی parıldamaq
گرجی ჩანს
بنگالی চমকানো
آلبانیایی shndrit
مراتی झळकणे
نپالی झल्कनु
تلگو వెలుగు ద్వారా కనిపించు
لتونیایی caurspīdēt
تامیلی ஒளியாக தெரிகிறது
استونیایی läbipaistma
ارمنی փայլել
کردی ronîn
عبریלְהַבִּיעַ
عربیيتخلل، يظهر
فارسینفوذ کردن
اردوروشنی دینا، چمکنا

durch-scheinen in dict.cc


ترجمه‌ها 

همکاری کنید


به ما کمک کن و با افزودن ورودی‌های جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی می‌توانی از این وب‌سایت بدون تبلیغات استفاده کنی.



ورود

همه قهرمانان 

معانی

معانی و مترادف‌های durch-scheinen

  • mit seinem Schein erfüllen, ausleuchten, erleuchten
  • mit seinem Schein durch etwas durchdringen, durchdringen, durchleuchten, durchstrahlen, erleuchten

durch-scheinen in openthesaurus.de

معانی  مترادف‌ها 

قواعد صرف

قوانین دقیق برای صرف فعل

نظرات



ورود

* تعاریف تا حدی از ویکی‌واژه (de.wiktionary.org) گرفته شده‌اند و ممکن است بعداً تغییر کرده باشند. آن‌ها تحت مجوز CC-BY-SA 3.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/3.0) به صورت رایگان در دسترس هستند: 895291, 895291

* جملات ویکشِنری (de.wiktionary.org) تحت مجوز CC BY-SA 3.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/3.0/deed.de) به صورت رایگان در دسترس هستند. برخی از آن‌ها تغییر یافته‌اند. نویسندگان جملات را می‌توانید از طریق لینک‌های زیر مشاهده کنید: 895291