جملاتی با فعل aufsatteln 〈مجهول حالتی〉
نمونههایی برای استفاده از صرف فعل aufsatteln. اینها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرفشده، یک مثال جمله نمایش داده میشود. شکل فعل برجسته میشود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی aufsatteln به صورت تصادفی انتخاب میشود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثالها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگههای تمرین برای فعل aufsatteln در دسترس هستند.
زمان حال
-
گذشته ناقص
-
وجه التزامی I
-
حالت التبعیض دوم
-
امری
-
مصدر
-
وجه وصفی
-
جدول افعال قوانین
- چگونه aufsatteln را در زمان حال صرف میکنید؟
- چگونه aufsatteln را در گذشته ناقص صرف میکنید؟
- چگونه aufsatteln را در امری صرف میکنید؟
- چگونه aufsatteln را در وجه التمنی I (Konjunktiv I) صرف میکنید؟
- چگونه aufsatteln را در وجه التمنی دوم (Konjunktiv II) صرف میکنید؟
- چگونه aufsatteln را در مصدر صرف میکنید؟
- چگونه aufsatteln را در وجه وصفی صرف میکنید؟
- افعال در زبان آلمانی چگونه صرف میشوند؟
زمان حال گذشته ناقص امری وجه التمنی اول وجه التمنی دوم مصدر وجه وصفی
وجه خبری
جملات نمونه در حالت اخباری مجهول حالتی برای فعل aufsatteln
وجه التمنی (سبژونکتیو)
کاربرد وجه التمنی مجهول حالتی برای فعل aufsatteln
وجه شرطی دوم (würde)
شکلهای جایگزین با "würde"
امری
جملات امری مجهول حالتی برای فعل aufsatteln
برگههای کاری
ترجمهها
ترجمههای aufsatteln آلمانی
-
aufsatteln
saddle up, hitch, mount, saddle (up)
навьючивать, навьючить, нагружать, нагрузить, оседлать, прицепить, прицеплять, сцепить
ensillar, montar, sillar
selle
sırtlamak, yüklemek
selação
agganciare, sella, sellare
așeza
nyereg
założyć siodło
φορτώνομαι
opzadelen
nasednout
sadel på
sætte på
鞍を置く
muntar, saltar
satuloida
saddle pålegge
sateldu
postaviti
наметка
naložiti sedlo
nasadiť
saddle
saddle
осідлати
оседлавам
насядаць
pasang pelana
cài yên ngựa
egarlamoq
काठी कसना, काठी लगाना
给马装鞍
ใส่อานม้า
안장하다
yəhərləmək
აკაზმვა
জিন পরানো, জিন লাগানো
shaloj
जीन घालणे
जिन कस्नु, जिन हाल्नु
జీను కట్టడం, జీను వేయడం
uzsiet zirgu
ஜீன் போடுதல்
sadulata
թամբել
zîn kirin
לשים רסן
ركوب
سوار کردن
سوار کرنا
aufsatteln in dict.cc
ترجمهها
همکاری کنید
به ما کمک کن و با افزودن ورودیهای جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی میتوانی از این وبسایت بدون تبلیغات استفاده کنی.
|
|
ورود |
معانی
معانی و مترادفهای aufsatteln- Sattel auflegen
- abhangen (von), gründen (auf), (sich) speisen, fußen (auf), basieren (auf), beruhen (auf)
معانی مترادفها
قواعد صرف
قوانین دقیق برای صرف فعل