جملاتی با فعل zischeln
نمونههایی برای استفاده از صرف فعل zischeln. اینها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرفشده، یک مثال جمله نمایش داده میشود. شکل فعل برجسته میشود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی zischeln به صورت تصادفی انتخاب میشود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثالها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگههای تمرین برای فعل zischeln در دسترس هستند.
زمان حال
-
گذشته ناقص
-
وجه التزامی I
-
حالت التبعیض دوم
-
امری
-
مصدر
-
وجه وصفی
-
Mir ist egal, was von den Nachbarn
gezischelt
wird, ich stehe zu meiner Meinung.
I don't care what the neighbors are whispering, I stand by my opinion.
جدول افعال قوانین
- چگونه zischeln را در زمان حال صرف میکنید؟
- چگونه zischeln را در گذشته ناقص صرف میکنید؟
- چگونه zischeln را در امری صرف میکنید؟
- چگونه zischeln را در وجه التمنی I (Konjunktiv I) صرف میکنید؟
- چگونه zischeln را در وجه التمنی دوم (Konjunktiv II) صرف میکنید؟
- چگونه zischeln را در مصدر صرف میکنید؟
- چگونه zischeln را در وجه وصفی صرف میکنید؟
- افعال در زبان آلمانی چگونه صرف میشوند؟
زمان حال گذشته ناقص امری وجه التمنی اول وجه التمنی دوم مصدر وجه وصفی
وجه خبری
جملات نمونه در حالت اخباری معلوم برای فعل zischeln
وجه التمنی (سبژونکتیو)
کاربرد وجه التمنی معلوم برای فعل zischeln
وجه شرطی دوم (würde)
شکلهای جایگزین با "würde"
امری
جملات امری معلوم برای فعل zischeln
برگههای کاری
ترجمهها
ترجمههای zischeln آلمانی
-
zischeln
whisper, hiss, speak maliciously
шипеть, шептать, шушукаться, шептаться
cuchichear, susurrar, murmurar, silbar
chuchoter, murmurer, siffler
fısıldamak, hışırtı, kötü konuşmak
sussurrar, murmurar, sibilo
sussurrare, mormorare, bisbigliare, sibilare
murmura, susur, șopti
suttogás, susmus, susogás
szeptać, szepnąć, szybko mówić
ψιθυρίζω, σιγανό, συκοφαντώ
fluisteren, sissen, roddelen
šeptat, pomlouvat, syčet, šišlat
viska, tissla och tassla, susa
hviske, hviske, snakke bag om ryggen, sus
ひそひそ話す, ささやく, 囁く
xiu-xiu
kuiskata, juoruta, sihistä
hviske, snakke bak ryggen, suske
txist, txistuka, txutxumutxu, txutxumutxu egite
šapnuti, prikriti, zaverenički govor, šušnjati
шушот, шушукање
šepetati, sikati, sramotiti
syčať, záhadné rozprávanie, šepkať, šeptanie
šapnuti, prikriti, zavoditi, šušnjati
šapnuti, prikriti, zavisti, škripati
шипіти, пліткувати, шепотіти, шептати
шептя, заговорничество, шумоля
плітка, шаптання, шыпенне, шыпеніць
לחש، לחשוש
همس، زئير، همسات
زوزه کشیدن، زیرزبان، نجوا کردن
سرگوشی، سرگوشی کرنا، چپکے سے بات کرنا
zischeln in dict.cc
ترجمهها
همکاری کنید
به ما کمک کن و با افزودن ورودیهای جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی میتوانی از این وبسایت بدون تبلیغات استفاده کنی.
|
ورود |
معانی
معانی و مترادفهای zischelnقواعد صرف
قوانین دقیق برای صرف فعل