جملاتی با فعل wägen (regelm) ⟨مجهول فرایندی⟩

نمونه‌هایی برای استفاده از صرف فعل wägen. این‌ها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرف‌شده، یک مثال جمله نمایش داده می‌شود. شکل فعل برجسته می‌شود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی wägen (regelm) به صورت تصادفی انتخاب می‌شود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثال‌ها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگه‌های تمرین برای فعل wägen در دسترس هستند.

نامنظم
gewogen werden
منظم
gewägt werden

وجه خبری

جملات نمونه در حالت اخباری مجهول فرایندی برای فعل wägen (regelm)

وجه التمنی (سبژونکتیو)

کاربرد وجه التمنی مجهول فرایندی برای فعل wägen (regelm)

وجه شرطی دوم (würde)

شکل‌های جایگزین با "würde"

امری

جملات امری مجهول فرایندی برای فعل wägen (regelm)

ترجمه‌ها

ترجمه‌های wägen (regelm) آلمانی


آلمانی wägen (regelm)
انگلیسی weigh, consider, measure weight, ponder
روسی взвешивать, весить, определять вес, оценивать
اسپانیایی considerar, pesar, ponderar, sopesar
فرانسوی peser, pondérer, soupeser, évaluer
ترکی tartmak, değerlendirmek, ölçmek, ağırlık
پرتغالی avaliar, pesar, ponderar
ایتالیایی pesare, ponderare, soppesare, valutare
رومانی cântări, evalua
مجاری mérlegel, mérni, súlyozni
لهستانی ważyć, rozważać
یونانی ζυγίζω, σταθμίζω
هلندی afwegen, wegen, overwegen
چکی vážit, zvážit
سوئدی väga, överväga
دانمارکی veje
ژاپنی 検討する, 考慮する, 重さを量る
کاتالان pesar, valorar
فنلاندی punnita, paino
نروژی veie
باسکی baloratu, neurtu, pisatu
صربی meriti, procena, razmotriti, težiti
مقدونی мери, проценка, размислување
اسلوونیایی tehtati, meriti, premisli
اسلواکی vážiť, zvážiť
بوسنیایی odrediti težinu, procijeniti, razmotriti, težiti
کرواتی odrediti težinu, procijeniti, razmotriti
اوکراینی вагати, важити, зважувати
بلغاری преценявам, тегло, тегля
بلاروسی вага, разважыць
اندونزیایی menimbang
ویتنامی cân, cân nhắc
ازبکی baholamoq, tortmoq, vaznini o‘lchamoq
هندی तौलना, वजन करना
چینی 权衡, 称, 称重
تایلندی ชั่ง, ชั่งน้ำหนัก, พิจารณา
کره‌ای 고려하다, 따지다, 무게를 재다, 저울에 달다
آذربایجانی dəyərləndirmək, tərəzidə çəkmək, çəkmək
گرجی აწონვა, გაანალიზება
بنگالی ওজন করা, ওজন মাপা, তুলনা করা
آلبانیایی peshoj, vlerësoj
مراتی तोलणे, वजन करणे
نپالی तौल्नु, वजन गर्नु
تلگو తూకం వేయు, పరిశీలించు, బరువు కొలవు
لتونیایی izsvērt, nosvērt, svērt
تامیلی எடை போடு, விசாரிக்க
استونیایی hinnata, kaaluda, kaaluma
ارمنی գնահատել, կշռել, վերլուծել
کردی hesab kirin, terazû kirin, wazn kirin
عبریלשקול، שקילה
عربیوزن، يوازن
فارسیوزن کردن، سنجدن
اردوموازنہ کرنا، وزن، وزن کرنا

wägen (regelm) in dict.cc


ترجمه‌ها 

همکاری کنید


به ما کمک کن و با افزودن ورودی‌های جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی می‌توانی از این وب‌سایت بدون تبلیغات استفاده کنی.



ورود

همه قهرمانان 

معانی

معانی و مترادف‌های wägen (regelm)

  • das Gewicht von etwas mit einer Waage bestimmen, wiegen, abwiegen
  • die Vor- und Nachteile betrachten, bevor man eine Entscheidung trifft, abwägen, bedenken, abschätzen, erwägen, prüfen
  • wiegen

wägen (regelm) in openthesaurus.de

معانی  مترادف‌ها 

قواعد صرف

قوانین دقیق برای صرف فعل

نظرات



ورود

⁴ به ندرت استفاده می‌شود

* برخی از مترادف‌ها از OpenThesaurus (openthesaurus.de) گرفته شده‌اند و ممکن است بعداً تغییر یافته باشند. آن‌ها تحت مجوز CC-BY-SA 4.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/4.0) به صورت رایگان در دسترس هستند: wägen

* تعاریف تا حدی از ویکی‌واژه (de.wiktionary.org) گرفته شده‌اند و ممکن است بعداً تغییر کرده باشند. آن‌ها تحت مجوز CC-BY-SA 3.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/3.0) به صورت رایگان در دسترس هستند: 302215, 302215