جملاتی با فعل zusammenstückeln ⟨مجهول فرایندی⟩ ⟨جمله وابسته⟩

نمونه‌هایی برای استفاده از صرف فعل zusammenstückeln. این‌ها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرف‌شده، یک مثال جمله نمایش داده می‌شود. شکل فعل برجسته می‌شود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی zusammenstückeln به صورت تصادفی انتخاب می‌شود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثال‌ها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگه‌های تمرین برای فعل zusammenstückeln در دسترس هستند.

وجه خبری

جملات نمونه در حالت اخباری مجهول فرایندی برای فعل zusammenstückeln

وجه التمنی (سبژونکتیو)

کاربرد وجه التمنی مجهول فرایندی برای فعل zusammenstückeln

وجه شرطی دوم (würde)

شکل‌های جایگزین با "würde"

امری

جملات امری مجهول فرایندی برای فعل zusammenstückeln

ترجمه‌ها

ترجمه‌های zusammenstückeln آلمانی


آلمانی zusammenstückeln
انگلیسی assemble, piece together, piece up, put together
روسی собирать, составлять
اسپانیایی centonar, ensamblar, montar
فرانسوی assembler, montage, rabouter
ترکی parçaları birleştirmek
پرتغالی juntar, montar
ایتالیایی assemblare, montare
رومانی asambla
مجاری összeállítani
لهستانی składać
یونانی συναρμολόγηση
هلندی samenstellen, samenvoegen
چکی sestavit, skládat
سوئدی sammanfoga, sätta ihop
دانمارکی lappe sammen, samle
ژاپنی 寄せ集める, 組み立てる
کاتالان assemblar, muntar
فنلاندی koota osista
نروژی sammensette
باسکی zatiak elkartzea
صربی sastaviti, sklopiti
مقدونی комплектирање, собирање
اسلوونیایی sestaviti
اسلواکی poskladať
بوسنیایی sastaviti
کرواتی sastaviti
اوکراینی збирати, складати
بلغاری сглобяване, съединяване
بلاروسی складаць з асобных частак
اندونزیایی merangkai, merangkai bagian-bagian
ویتنامی ghép lại, lắp ráp
ازبکی bo'laklardan yig'ish, yig'ish
هندی जोड़ना, टुकड़ों से जोड़ना
چینی 拼凑, 组装
تایلندی ประกอบ, ประกอบชิ้นส่วน
کره‌ای 조립하다, 조합하다
آذربایجانی parçalardan yığmaq, parçaları birləşdirmək
گرجی ნაწილებიდან შეკრება, შეერთება
بنگالی একত্র করা, টুকরো থেকে জড়ো করা
آلبانیایی bashko pjesët, bashkoj
مراتی एकत्र करणे, भागांपासून एकत्र करणे
نپالی जोड्ने, भागहरूबाट मिलाउने
تلگو జోడించడం, భాగుల నుంచి కలపడం
لتونیایی salikt, sastādīt
تامیلی சேர்த்துதல், பகுதிகளிலிருந்து கூட்டுதல்
استونیایی kokkupan, kokkupanek
ارمنی մասերից հավաքել, միացնել
کردی hevkirin, komkirin
عبریהרכבה
عربیتجميع، تكوين
فارسیسرهم کردن
اردواجزاء کو جوڑنا

zusammenstückeln in dict.cc


ترجمه‌ها 

همکاری کنید


به ما کمک کن و با افزودن ورودی‌های جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی می‌توانی از این وب‌سایت بدون تبلیغات استفاده کنی.



ورود

همه قهرمانان 

معانی

معانی و مترادف‌های zusammenstückeln

  • aus einzelnen Teilen zusammensetzen
  • zusammenfummeln, collagieren, zusammenschustern, zusammenstücken, zusammenkloppen, kompilieren

zusammenstückeln in openthesaurus.de

معانی  مترادف‌ها 

قواعد صرف

قوانین دقیق برای صرف فعل

نظرات



ورود

* برخی از مترادف‌ها از OpenThesaurus (openthesaurus.de) گرفته شده‌اند و ممکن است بعداً تغییر یافته باشند. آن‌ها تحت مجوز CC-BY-SA 4.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/4.0) به صورت رایگان در دسترس هستند: zusammenstückeln

* تعاریف تا حدی از ویکی‌واژه (de.wiktionary.org) گرفته شده‌اند و ممکن است بعداً تغییر کرده باشند. آن‌ها تحت مجوز CC-BY-SA 3.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/3.0) به صورت رایگان در دسترس هستند: 1129550

* جملات ویکشِنری (de.wiktionary.org) تحت مجوز CC BY-SA 3.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/3.0/deed.de) به صورت رایگان در دسترس هستند. برخی از آن‌ها تغییر یافته‌اند. نویسندگان جملات را می‌توانید از طریق لینک‌های زیر مشاهده کنید: 1129550