جملاتی با فعل gegenübersitzen (ist) ⟨مجهول فرایندی⟩ ⟨جمله وابسته⟩

نمونه‌هایی برای استفاده از صرف فعل gegenübersitzen. این‌ها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرف‌شده، یک مثال جمله نمایش داده می‌شود. شکل فعل برجسته می‌شود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی gegenübersitzen (ist) به صورت تصادفی انتخاب می‌شود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثال‌ها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگه‌های تمرین برای فعل gegenübersitzen در دسترس هستند.

haben
gegenüber·gesessen werden
sein
gegenüber·gesessen werden

وجه خبری

جملات نمونه در حالت اخباری مجهول فرایندی برای فعل gegenübersitzen (ist)

وجه التمنی (سبژونکتیو)

کاربرد وجه التمنی مجهول فرایندی برای فعل gegenübersitzen (ist)

وجه شرطی دوم (würde)

شکل‌های جایگزین با "würde"

امری

جملات امری مجهول فرایندی برای فعل gegenübersitzen (ist)

ترجمه‌ها

ترجمه‌های gegenübersitzen (ist) آلمانی


آلمانی gegenübersitzen (ist)
انگلیسی sit opposite
روسی сидеть напротив
اسپانیایی sentarse enfrente
فرانسوی faire face
ترکی karşısında oturmak
پرتغالی sentar-se de frente
ایتالیایی sedere di fronte
رومانی sta față în față
مجاری szemben ül
لهستانی siedzieć naprzeciwko
یونانی αντίκρυ
هلندی tegenover zitten
چکی sedět naproti
سوئدی sitta mit ansikte mot
دانمارکی sæde overfor
ژاپنی 向かい合う
کاتالان enfrontar-se
فنلاندی vastapäätä istuminen
نروژی sitte overfor
باسکی aurrean eserita
صربی sedeći naspram
مقدونی седи спроти
اسلوونیایی sesti nasproti
اسلواکی sedieť naproti
بوسنیایی sjediti nasuprot
کرواتی sjediti nasuprot
اوکراینی сидіти навпроти
بلغاری седя срещу
بلاروسی сесці насупраць
اندونزیایی duduk berhadapan, duduk saling berhadapan
ویتنامی ngồi đối diện, ngồi đối mặt
ازبکی qarama-qarshi o‘tirmoq, ro‘para o‘tirmoq
هندی आमने-सामने बैठना, सामने बैठना
چینی 相对而坐, 面对面坐
تایلندی นั่งตรงข้าม, นั่งเผชิญหน้า
کره‌ای 마주 앉다, 맞은편에 앉다
آذربایجانی qarşı-qarşıya oturmaq, üz-üzə oturmaq
گرجی პირისპირ დაჯდომა, საპირისპიროდ დაჯდომა
بنگالی মুখোমুখি বসা, সামনে বসা
آلبانیایی ulem ballë për ballë, ulem përballë
مراتی समोर बसणे, समोरासमोर बसणे
نپالی आमनेसामने बस्नु, सामुन्ने बस्नु
تلگو ఎదురుగా కూర్చోవడం, ఎదురెదురుగా కూర్చోవడం
لتونیایی sēdēt iepretim, sēdēt pretī
تامیلی எதிரில் அமருதல், முகமுகமாக அமருதல்
استونیایی istuma teineteise vastas, istuma vastamisi
ارمنی դիմաց նստել, միմյանց դիմաց նստել
کردی ber hev rûniştin, rûberû rûniştin
عبریלשבת מול
عربیمواجهة
فارسیروبه‌رو نشستن
اردوسامنے بیٹھنا

gegenübersitzen (ist) in dict.cc


ترجمه‌ها 

همکاری کنید


به ما کمک کن و با افزودن ورودی‌های جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی می‌توانی از این وب‌سایت بدون تبلیغات استفاده کنی.



ورود

همه قهرمانان 

معانی

معانی و مترادف‌های gegenübersitzen (ist)

  • so sitzen, dass man jemandem auf der frontal entgegengesetzten Seite zugewandt ist

gegenübersitzen (ist) in openthesaurus.de

معانی  مترادف‌ها 

قواعد صرف

قوانین دقیق برای صرف فعل

نظرات



ورود

⁹ جنوب آلمان

* تعاریف تا حدی از ویکی‌واژه (de.wiktionary.org) گرفته شده‌اند و ممکن است بعداً تغییر کرده باشند. آن‌ها تحت مجوز CC-BY-SA 3.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/3.0) به صورت رایگان در دسترس هستند: 954174