جملاتی با فعل durchblitzen 〈مجهول فرایندی〉 〈جمله وابسته〉
نمونههایی برای استفاده از صرف فعل durchblitzen. اینها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرفشده، یک مثال جمله نمایش داده میشود. شکل فعل برجسته میشود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی durchblitzen به صورت تصادفی انتخاب میشود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثالها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگههای تمرین برای فعل durchblitzen در دسترس هستند.
زمان حال
-
گذشته ناقص
-
وجه التزامی I
-
حالت التبعیض دوم
-
امری
-
مصدر
-
وجه وصفی
-
جدول افعال قوانین
- چگونه durchblitzen را در زمان حال صرف میکنید؟
- چگونه durchblitzen را در گذشته ناقص صرف میکنید؟
- چگونه durchblitzen را در امری صرف میکنید؟
- چگونه durchblitzen را در وجه التمنی I (Konjunktiv I) صرف میکنید؟
- چگونه durchblitzen را در وجه التمنی دوم (Konjunktiv II) صرف میکنید؟
- چگونه durchblitzen را در مصدر صرف میکنید؟
- چگونه durchblitzen را در وجه وصفی صرف میکنید؟
- افعال در زبان آلمانی چگونه صرف میشوند؟
زمان حال گذشته ناقص امری وجه التمنی اول وجه التمنی دوم مصدر وجه وصفی
وجه خبری
جملات نمونه در حالت اخباری مجهول فرایندی برای فعل durchblitzen
وجه التمنی (سبژونکتیو)
کاربرد وجه التمنی مجهول فرایندی برای فعل durchblitzen
وجه شرطی دوم (würde)
شکلهای جایگزین با "würde"
امری
جملات امری مجهول فرایندی برای فعل durchblitzen
برگههای کاری
ترجمهها
ترجمههای durchblitzen آلمانی
-
durchblitzen
flash through, sudden insight
молниеносное прохождение
destello, relámpago
éclair
parlamak, ışıldamak
flash, relâmpago
balenare, balenare a, sfrecciare, sfrecciare rapidamente
străbatere rapidă
villámgyors áthaladás
przebłysk
αστραπιαία διέλευση
flitsen, doorflitsen
bleskové projití, problesknout, prosvícení
blixtra, blixtrande
lynende
閃光のように通過する
brillar, il·luminar
salama, välähtää
lynrask
argiztatu
brzo prolaziti, prolaziti
блиц
blisk
bleskové prechádzanie
prolaziti
prolaziti
промайнути
бързо преминаване
прамень
berkelebat
lóe lên, vụt qua
yalt etmoq
कौंधना, झलकना
掠过, 闪过
วาบ, แวบผ่าน
번뜩이다, 번쩍이다
çaxmaq
გაელვა
ঝলকানো
shkreptij, vetëtin
कौंधणे, चकाकणे
चम्किनु, झल्किनु
మెరవు
pārzibēt, uzplaiksnīt
மின்னு
sähvatama, välgatama
փայլատակել
הבזק
ومضة
ناگهان عبور کردن
چمک، چمکنا
durchblitzen in dict.cc
ترجمهها
همکاری کنید
به ما کمک کن و با افزودن ورودیهای جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی میتوانی از این وبسایت بدون تبلیغات استفاده کنی.
|
ورود |
معانی
معانی و مترادفهای durchblitzenقواعد صرف
قوانین دقیق برای صرف فعل