جملاتی با فعل anlernen ⟨مجهول فرایندی⟩ ⟨جمله وابسته⟩

نمونه‌هایی برای استفاده از صرف فعل anlernen. این‌ها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرف‌شده، یک مثال جمله نمایش داده می‌شود. شکل فعل برجسته می‌شود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی anlernen به صورت تصادفی انتخاب می‌شود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثال‌ها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگه‌های تمرین برای فعل anlernen در دسترس هستند.

وجه خبری

جملات نمونه در حالت اخباری مجهول فرایندی برای فعل anlernen

وجه التمنی (سبژونکتیو)

کاربرد وجه التمنی مجهول فرایندی برای فعل anlernen

وجه شرطی دوم (würde)

شکل‌های جایگزین با "würde"

امری

جملات امری مجهول فرایندی برای فعل anlernen

ترجمه‌ها

ترجمه‌های anlernen آلمانی


آلمانی anlernen
انگلیسی teach, train, break in, educate, instruct, show the ropes
روسی обучать, вводить в профессию, обучить, поверхностно усваивать, поверхностно усвоить, приучаться, приучиться
اسپانیایی capacitar, enseñar, entrenar, formar, instruir
فرانسوی former, initier
ترکی öğretmek, eğitmek
پرتغالی aprender na prática, ensinar, instruir, treinar
ایتالیایی addestrare, avviare, formare, imparare da sé, istruire
رومانی instruire, învăța
مجاری betanít
لهستانی przyuczać, podszkolić, przyuczyć, szkolić
یونانی εκπαίδευση, εκπαιδεύω
هلندی inwerken, opleiden, aanleren, eigen maken, instrueren
چکی vškolit, zaučovat, zaučovatčit, zaškolit, zaškolovat, zaškolovatlit
سوئدی inlärning, lära upp, utbildning
دانمارکی lære, træne, uddanne, undervise
ژاپنی 教育する, 訓練する
کاتالان ensenyar, formar
فنلاندی opettaa, kouluttaa
نروژی innføring, opplæring
باسکی prestakuntza
صربی obučiti, usavršiti
مقدونی обука, обучување
اسلوونیایی izučiti, usposobiti
اسلواکی zaškolenie, zaškolenie do zamestnania
بوسنیایی obučiti, usavršiti
کرواتی obučiti, uputiti
اوکراینی вчити, навчати
بلغاری въвеждам, обучавам
بلاروسی навучыць, падрыхтаваць
اندونزیایی melatih
ویتنامی đào tạo người làm việc
ازبکی kasbga o'rgatmoq
هندی नौकरी में प्रशिक्षित करना
چینی 培训某人
تایلندی สอนงาน
کره‌ای 직무 교육하다, 직무를 가르치다
آذربایجانی işə öyrətmək
گرجی სამუშაოს ასწავლება
بنگالی চাকরিতে প্রশিক্ষণ দেওয়া
آلبانیایی stërvit dikë në punë
مراتی नोकरीत प्रशिक्षण देणे
نپالی काम सिकाउनु
تلگو ఉద్యోగంలో శిక్షణ ఇవ్వడం
لتونیایی apmācīt darbā
تامیلی வேலைப்பயிற்சி வழங்குதல்
استونیایی tööl õpetama
ارمنی աշխատանքում ուսուցանել
کردی kesek fêr kirin
عبریהכשרה
عربیتدريب، درب، علم
فارسیآموزش دادن
اردوتربیت دینا، سکھانا

anlernen in dict.cc


ترجمه‌ها 

همکاری کنید


به ما کمک کن و با افزودن ورودی‌های جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی می‌توانی از این وب‌سایت بدون تبلیغات استفاده کنی.



ورود

همه قهرمانان 

معانی

معانی و مترادف‌های anlernen

  • [Berufe] jemanden in eine berufliche Tätigkeit einarbeiten
  • einweisen, anleiten, heranführen (an), unterweisen (in), einarbeiten, vertraut machen (mit)

anlernen in openthesaurus.de

معانی  مترادف‌ها 

قواعد صرف

قوانین دقیق برای صرف فعل

نظرات



ورود

* برخی از مترادف‌ها از OpenThesaurus (openthesaurus.de) گرفته شده‌اند و ممکن است بعداً تغییر یافته باشند. آن‌ها تحت مجوز CC-BY-SA 4.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/4.0) به صورت رایگان در دسترس هستند: anlernen

* جملات Tatoeba (tatoeba.org) تحت مجوز CC BY 2.0 FR (creativecommons.org/licenses/by/2.0/fr/) به صورت رایگان در دسترس هستند. برخی از آن‌ها تغییر یافته‌اند. نویسندگان جملات را می‌توانید از طریق این لینک‌ها پیدا کنید: 519516