جملاتی با فعل haschieren ⟨مجهول فرایندی⟩

نمونه‌هایی برای استفاده از صرف فعل haschieren. این‌ها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرف‌شده، یک مثال جمله نمایش داده می‌شود. شکل فعل برجسته می‌شود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی haschieren به صورت تصادفی انتخاب می‌شود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثال‌ها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگه‌های تمرین برای فعل haschieren در دسترس هستند.

وجه خبری

جملات نمونه در حالت اخباری مجهول فرایندی برای فعل haschieren


  • Mama haschiert mit dem Wiegemesser allerhand Grünzeug. 
    انگلیسی Mom chops all kinds of greens with the rocking knife.

 جدول افعال

وجه التمنی (سبژونکتیو)

کاربرد وجه التمنی مجهول فرایندی برای فعل haschieren

وجه شرطی دوم (würde)

شکل‌های جایگزین با "würde"

امری

جملات امری مجهول فرایندی برای فعل haschieren

ترجمه‌ها

ترجمه‌های haschieren آلمانی


آلمانی haschieren
انگلیسی chop, dice, hash, mince
روسی рубить, мелко нарезать, мелко рубить, нарубать, нарубить, шинковать
اسپانیایی picar, cortar, triturar
فرانسوی hacher, couper finement
ترکی doğramak, kesmek
پرتغالی cortar finamente, picotar
ایتالیایی tagliare, tritare, tritare la carne
رومانی tăia, tăiat, tăiere fină
مجاری finomra vágás, hackolás
لهستانی drobno posiekać, drobno siekać, kroić, siekać
یونانی κόβω, ψιλοκόβω
هلندی fijn hakken, snijden
چکی krájet, sekání
سوئدی finhacka, hacka
دانمارکی hakke, snitte
ژاپنی 刻む, 細かく切る
کاتالان picar, tallar
فنلاندی hakkaaminen, silppuaminen
نروژی finhakke, hakkere
باسکی mutilatu, txikitu
صربی mlevenje, seckanje
مقدونی дробење, сечкање
اسلوونیایی narezati, sesekljati
اسلواکی krájať, sekať
بوسنیایی sjeckanje, sjeckati
کرواتی rezati, sjeckati
اوکراینی дрібнити, рубати
بلغاری нарязване, сечене
بلاروسی дробніць, раздробніць
اندونزیایی cincang halus
ویتنامی băm nhỏ
ازبکی maydalanmoq
هندی बारीक काटना
چینی 剁碎
تایلندی หั่นละเอียด
کره‌ای 다지다
آذربایجانی incə doğramaq
گرجی წვრილად დაჭრა
بنگالی কুচি কাটা
آلبانیایی grij hollë
مراتی बारीक चिरणे
نپالی सानो काट्नु
تلگو చిన్నగా తరిగడం
لتونیایی sagriezt smalki
تامیلی நறுக்குதல்
استونیایی peeneks hakkima
ارمنی մանր կտրատել
کردی doğramak
عبریקצוץ، קציצה
عربیتقطيع، فرم
فارسیبریدن، خرد کردن
اردوچھوٹے ٹکڑے کرنا، کاٹنا

haschieren in dict.cc


ترجمه‌ها 

همکاری کنید


به ما کمک کن و با افزودن ورودی‌های جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی می‌توانی از این وب‌سایت بدون تبلیغات استفاده کنی.



ورود

همه قهرمانان 

معانی

معانی و مترادف‌های haschieren

  • [Kochen] fein zerteilen, hacken oder mit einem Wiegemesser wiegen, frikassieren, hacken, pürieren, wiegen, zermatschen

haschieren in openthesaurus.de

معانی  مترادف‌ها 

قواعد صرف

قوانین دقیق برای صرف فعل

نظرات



ورود

* تعاریف تا حدی از ویکی‌واژه (de.wiktionary.org) گرفته شده‌اند و ممکن است بعداً تغییر کرده باشند. آن‌ها تحت مجوز CC-BY-SA 3.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/3.0) به صورت رایگان در دسترس هستند: 22939

* جملات ویکشِنری (de.wiktionary.org) تحت مجوز CC BY-SA 3.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/3.0/deed.de) به صورت رایگان در دسترس هستند. برخی از آن‌ها تغییر یافته‌اند. نویسندگان جملات را می‌توانید از طریق لینک‌های زیر مشاهده کنید: 22939