جملاتی با فعل haschieren 〈مجهول فرایندی〉
نمونههایی برای استفاده از صرف فعل haschieren. اینها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرفشده، یک مثال جمله نمایش داده میشود. شکل فعل برجسته میشود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی haschieren به صورت تصادفی انتخاب میشود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثالها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگههای تمرین برای فعل haschieren در دسترس هستند.
زمان حال
-
Mama
haschiert
mit dem Wiegemesser allerhand Grünzeug.
Mom chops all kinds of greens with the rocking knife.
گذشته ناقص
-
وجه التزامی I
-
حالت التبعیض دوم
-
امری
-
مصدر
-
وجه وصفی
-
جدول افعال قوانین
- چگونه haschieren را در زمان حال صرف میکنید؟
- چگونه haschieren را در گذشته ناقص صرف میکنید؟
- چگونه haschieren را در امری صرف میکنید؟
- چگونه haschieren را در وجه التمنی I (Konjunktiv I) صرف میکنید؟
- چگونه haschieren را در وجه التمنی دوم (Konjunktiv II) صرف میکنید؟
- چگونه haschieren را در مصدر صرف میکنید؟
- چگونه haschieren را در وجه وصفی صرف میکنید؟
- افعال در زبان آلمانی چگونه صرف میشوند؟
زمان حال گذشته ناقص امری وجه التمنی اول وجه التمنی دوم مصدر وجه وصفی
وجه خبری
جملات نمونه در حالت اخباری مجهول فرایندی برای فعل haschieren
-
Mama
haschiert
mit dem Wiegemesser allerhand Grünzeug.
Mom chops all kinds of greens with the rocking knife.
جدول افعال
وجه التمنی (سبژونکتیو)
کاربرد وجه التمنی مجهول فرایندی برای فعل haschieren
وجه شرطی دوم (würde)
شکلهای جایگزین با "würde"
امری
جملات امری مجهول فرایندی برای فعل haschieren
برگههای کاری
ترجمهها
ترجمههای haschieren آلمانی
-
haschieren
chop, dice, hash, mince
рубить, мелко нарезать, мелко рубить, нарубать, нарубить, шинковать
picar, cortar, triturar
hacher, couper finement
doğramak, kesmek
cortar finamente, picotar
tagliare, tritare, tritare la carne
tăia, tăiat, tăiere fină
finomra vágás, hackolás
drobno posiekać, drobno siekać, kroić, siekać
κόβω, ψιλοκόβω
fijn hakken, snijden
krájet, sekání
finhacka, hacka
hakke, snitte
刻む, 細かく切る
picar, tallar
hakkaaminen, silppuaminen
finhakke, hakkere
mutilatu, txikitu
mlevenje, seckanje
дробење, сечкање
narezati, sesekljati
krájať, sekať
sjeckanje, sjeckati
rezati, sjeckati
дрібнити, рубати
нарязване, сечене
дробніць, раздробніць
cincang halus
băm nhỏ
maydalanmoq
बारीक काटना
剁碎
หั่นละเอียด
다지다
incə doğramaq
წვრილად დაჭრა
কুচি কাটা
grij hollë
बारीक चिरणे
सानो काट्नु
చిన్నగా తరిగడం
sagriezt smalki
நறுக்குதல்
peeneks hakkima
մանր կտրատել
doğramak
קצוץ، קציצה
تقطيع، فرم
بریدن، خرد کردن
چھوٹے ٹکڑے کرنا، کاٹنا
haschieren in dict.cc
ترجمهها
همکاری کنید
به ما کمک کن و با افزودن ورودیهای جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی میتوانی از این وبسایت بدون تبلیغات استفاده کنی.
|
ورود |
معانی
معانی و مترادفهای haschieren- [Kochen] fein zerteilen, hacken oder mit einem Wiegemesser wiegen, frikassieren, hacken, pürieren, wiegen, zermatschen
معانی مترادفها
قواعد صرف
قوانین دقیق برای صرف فعل