جملاتی با فعل ausrasten (hat) 〈مجهول فرایندی〉
نمونههایی برای استفاده از صرف فعل ausrasten. اینها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرفشده، یک مثال جمله نمایش داده میشود. شکل فعل برجسته میشود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی ausrasten (hat) به صورت تصادفی انتخاب میشود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثالها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگههای تمرین برای فعل ausrasten در دسترس هستند.
زمان حال
-
گذشته ناقص
-
وجه التزامی I
-
حالت التبعیض دوم
-
امری
-
مصدر
-
وجه وصفی
-
جدول افعال قوانین
- چگونه ausrasten را در زمان حال صرف میکنید؟
- چگونه ausrasten را در گذشته ناقص صرف میکنید؟
- چگونه ausrasten را در امری صرف میکنید؟
- چگونه ausrasten را در وجه التمنی I (Konjunktiv I) صرف میکنید؟
- چگونه ausrasten را در وجه التمنی دوم (Konjunktiv II) صرف میکنید؟
- چگونه ausrasten را در مصدر صرف میکنید؟
- چگونه ausrasten را در وجه وصفی صرف میکنید؟
- افعال در زبان آلمانی چگونه صرف میشوند؟
زمان حال گذشته ناقص امری وجه التمنی اول وجه التمنی دوم مصدر وجه وصفی
وجه خبری
جملات نمونه در حالت اخباری مجهول فرایندی برای فعل ausrasten (hat)
وجه التمنی (سبژونکتیو)
کاربرد وجه التمنی مجهول فرایندی برای فعل ausrasten (hat)
وجه شرطی دوم (würde)
شکلهای جایگزین با "würde"
امری
جملات امری مجهول فرایندی برای فعل ausrasten (hat)
برگههای کاری
ترجمهها
ترجمههای ausrasten (hat) آلمانی
-
ausrasten (hat)
rest, unlatch, throw a tantrum
выйти из паза, выйти из себя, выходить из паза, выходить из себя, освободиться, освобождаться, расцепиться, расцепляться
descansar, desclavarse, desmelenarse, exacerbarse, soltarse
décliqueter, dégager, reposer, se reposer
enlouquecer, soltar-se
armare, disinnestarsi
koppla ifrån, koppla ur, rasta, vila ut
koble fra, slå fra
descansar, desclavar-se, no engranar
ausrasten (hat) in dict.cc
ترجمهها
همکاری کنید
به ما کمک کن و با افزودن ورودیهای جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی میتوانی از این وبسایت بدون تبلیغات استفاده کنی.
|
ورود |
معانی
معانی و مترادفهای ausrasten (hat)- die Beherrschung verlieren, ausflippen, durchdrehen, überschnappen, austicken, wegrasten
- ausruhen, pausieren, rasten, entspannen
- [Technik] entsperren, entriegeln, ausklinken
- [Technik] herumwüten, Pause machen, randalieren, (sich) vergessen, ausruhen, toben
معانی مترادفها
قواعد صرف
قوانین دقیق برای صرف فعل