جملاتی با فعل anrosten ⟨مجهول فرایندی⟩

نمونه‌هایی برای استفاده از صرف فعل anrosten. این‌ها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرف‌شده، یک مثال جمله نمایش داده می‌شود. شکل فعل برجسته می‌شود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی anrosten به صورت تصادفی انتخاب می‌شود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثال‌ها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگه‌های تمرین برای فعل anrosten در دسترس هستند.

وجه خبری

جملات نمونه در حالت اخباری مجهول فرایندی برای فعل anrosten

وجه التمنی (سبژونکتیو)

کاربرد وجه التمنی مجهول فرایندی برای فعل anrosten

وجه شرطی دوم (würde)

شکل‌های جایگزین با "würde"

امری

جملات امری مجهول فرایندی برای فعل anrosten

ترجمه‌ها

ترجمه‌های anrosten آلمانی


آلمانی anrosten
انگلیسی start rusting, begin to rust, rust, start to rust
روسی начинать ржаветь, корродировать, начать ржаветь, покрываться ржавчиной, покрыться ржавчиной, ржаветь
اسپانیایی corroer, empezar a oxidarse, oxidar, oxidarse
فرانسوی rouiller, commencer à rouiller
ترکی paslanmak, paslanmaya başlamak
پرتغالی começar a enferrujar, enferrujar, oxidar
ایتالیایی arrugginire, arrugginirsi, iniziare ad arrugginire
رومانی începe să ruginească
مجاری rozsda
لهستانی nadrdzewieć, rdzewieć, zardzewieć
یونانی ξεκινώ, σκουριά
هلندی roesten, roestvorming
چکی rezivět, začít rezivět
سوئدی rosta
دانمارکی begynde at ruste, ruste
ژاپنی 錆び始める
کاتالان corroir, oxidar
فنلاندی alkaa ruostua, ruostua
نروژی ruste
باسکی rusting
صربی korodirati, početi da rđa
مقدونی да рѓосува, почнува
اسلوونیایی začeti rjaveti
اسلواکی začínať hrdzavieť
کرواتی započeti hrđati
اوکراینی покриватися іржею, ржавіти
بلغاری започвам да ръждясвам, ръждясвам
بلاروسی зарастаць
اندونزیایی berkarat, mulai berkarat
ویتنامی bắt đầu gỉ sét, gỉ sét
ازبکی zang bosmoq, zanglamoq
هندی जंग लगना, जंग लगना शुरू होना
چینی 开始生锈, 生锈
تایلندی ขึ้นสนิม
کره‌ای 녹슬기 시작하다, 녹슬다
آذربایجانی paslanmaq
گرجی დაჟანგება
بنگالی জং ধরা, জং পড়া
آلبانیایی me u ndryshkur, ndryshket
مراتی जंग लागणे
نپالی जंग लाग्नु
تلگو తుప్పు పట్టడం
لتونیایی rūsēt
تامیلی துரு பிடித்தல், துருப்பிடித்தல்
استونیایی roostetama
ارمنی ժանգոտվել, ժանգոտվել սկսել
کردی pas bûn
عبریלהתחיל חלודה
عربیيبدأ في الصدأ
فارسیزنگ زدن
اردوزنگ آنا، زنگ لگنا

anrosten in dict.cc


ترجمه‌ها 

همکاری کنید


به ما کمک کن و با افزودن ورودی‌های جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی می‌توانی از این وب‌سایت بدون تبلیغات استفاده کنی.



ورود

همه قهرمانان 

معانی

معانی و مترادف‌های anrosten

  • beginnen, etwas Rost anzusetzen

anrosten in openthesaurus.de

معانی  مترادف‌ها 

قواعد صرف

قوانین دقیق برای صرف فعل

نظرات



ورود

* تعاریف تا حدی از ویکی‌واژه (de.wiktionary.org) گرفته شده‌اند و ممکن است بعداً تغییر کرده باشند. آن‌ها تحت مجوز CC-BY-SA 3.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/3.0) به صورت رایگان در دسترس هستند: 1183167

* جملات Tatoeba (tatoeba.org) تحت مجوز CC BY 2.0 FR (creativecommons.org/licenses/by/2.0/fr/) به صورت رایگان در دسترس هستند. برخی از آن‌ها تغییر یافته‌اند. نویسندگان جملات را می‌توانید از طریق این لینک‌ها پیدا کنید: 6601824