جملاتی با فعل verrosten

نمونه‌هایی برای استفاده از صرف فعل verrosten. این‌ها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرف‌شده، یک مثال جمله نمایش داده می‌شود. شکل فعل برجسته می‌شود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی verrosten به صورت تصادفی انتخاب می‌شود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثال‌ها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگه‌های تمرین برای فعل verrosten در دسترس هستند.

زمان حال

-

گذشته ناقص

-

وجه التزامی I

-

حالت التبعیض دوم

-

امری

-

مصدر

  • Opas Auto ist bereits dabei, stark zu verrosten . 
    انگلیسی Grandpa's car is already starting to rust badly.

وجه وصفی

  • Seine Waffen waren verrostet . 
    انگلیسی His weapons were rusty.
  • Mein Französisch ist auch ganz schön verrostet . 
    انگلیسی My French is pretty rusty, too.
  • Eisen, das nicht benutzt wird, das verrostet . 
    انگلیسی Iron not used soon rusts.
  • Auf dem Tisch lag jene bösartige Tellerfalle, die ihr Bein fast zerfetzt hätte, wäre der Mechanismus nicht verrostet gewesen. 
    انگلیسی On the table lay that malicious plate trap that would have almost torn your leg off if the mechanism hadn't been rusty.

 جدول افعال قوانین  معانی 

وجه خبری

جملات نمونه در حالت اخباری معلوم برای فعل verrosten

وجه التمنی (سبژونکتیو)

کاربرد وجه التمنی معلوم برای فعل verrosten

وجه شرطی دوم (würde)

شکل‌های جایگزین با "würde"

امری

جملات امری معلوم برای فعل verrosten

ترجمه‌ها

ترجمه‌های verrosten آلمانی


آلمانی verrosten
انگلیسی rust, corrode, go rusty
روسی ржаветь, заржаветь, проржаветь, разрушаться
اسپانیایی oxidarse, corroer, corroerse, enmohecerse, oxidar
فرانسوی rouiller, s'oxyder
ترکی paslanmak, pas tutmak
پرتغالی enferrujar, corroer
ایتالیایی arrugginire, arrugginirsi
رومانی rugini
مجاری megrozsdásodik, rozsda
لهستانی rdzewieć, zardzewieć
یونانی σκουριά, σκουριάζω
هلندی roesten, verroesten
چکی rezavět, rezivět, zrezavět
سوئدی rosta
دانمارکی ruste
ژاپنی 錆びる
کاتالان oxidar-se, corroir-se, fer rovell, rovellar-se
فنلاندی ruostua, hapettua
نروژی ruste
باسکی rust
صربی hrđati, propadati
مقدونی рѓосување
اسلوونیایی rjaveti, rjavljenje
اسلواکی hrdzavieť, zhrdzavieť
بوسنیایی hrđati, hrđaviti
کرواتی hrđati, hrđaviti
اوکراینی іржавіти
بلغاری ръждясвам, ръждясване
بلاروسی іржавець
اندونزیایی berkarat
ویتنامی gỉ sét
ازبکی paslanmoq
هندی जंग लगना
چینی 生锈
تایلندی ขึ้นสนิม, สนิมขึ้น
کره‌ای 녹슬다
آذربایجانی paslanmaq
گرجی ჟანგდება
بنگالی জং লাগা
آلبانیایی korrodohet
مراتی जंग लागणे
نپالی जंग लाग्नु
تلگو తుప్పు తినిపోవడం, తుప్పు పట్టిపోవడం, తుప్పు పట్టు
لتونیایی rūsēt
تامیلی துருப்பிடிக்க, துருப்பிடித்தல்
استونیایی roostetama
ارمنی ժանգոտվել
کردی pas bûn, pasbûn
عبریחלודה
عربیصدأ، صدئ
فارسیزنگ زدن
اردوزنگ آنا، زنگ زدگی

verrosten in dict.cc


ترجمه‌ها 

همکاری کنید


به ما کمک کن و با افزودن ورودی‌های جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی می‌توانی از این وب‌سایت بدون تبلیغات استفاده کنی.



ورود

همه قهرمانان 

معانی

معانی و مترادف‌های verrosten

  • Rost ansetzen, dabei sein, durch Rosten allmählich zerstört zu werden, oxidieren, korrodieren, rosten, einrosten

verrosten in openthesaurus.de

معانی  مترادف‌ها 

قواعد صرف

قوانین دقیق برای صرف فعل

نظرات



ورود

* تعاریف تا حدی از ویکی‌واژه (de.wiktionary.org) گرفته شده‌اند و ممکن است بعداً تغییر کرده باشند. آن‌ها تحت مجوز CC-BY-SA 3.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/3.0) به صورت رایگان در دسترس هستند: 464079

* برخی از مترادف‌ها از OpenThesaurus (openthesaurus.de) گرفته شده‌اند و ممکن است بعداً تغییر یافته باشند. آن‌ها تحت مجوز CC-BY-SA 4.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/4.0) به صورت رایگان در دسترس هستند: verrosten

* جملات ویکشِنری (de.wiktionary.org) تحت مجوز CC BY-SA 3.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/3.0/deed.de) به صورت رایگان در دسترس هستند. برخی از آن‌ها تغییر یافته‌اند. نویسندگان جملات را می‌توانید از طریق لینک‌های زیر مشاهده کنید: 464079, 124834

* جملات Tatoeba (tatoeba.org) تحت مجوز CC BY 2.0 FR (creativecommons.org/licenses/by/2.0/fr/) به صورت رایگان در دسترس هستند. برخی از آن‌ها تغییر یافته‌اند. نویسندگان جملات را می‌توانید از طریق این لینک‌ها پیدا کنید: 5943850, 4269822, 1546559