جملاتی با فعل verleumden
نمونههایی برای استفاده از صرف فعل verleumden. اینها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرفشده، یک مثال جمله نمایش داده میشود. شکل فعل برجسته میشود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی verleumden به صورت تصادفی انتخاب میشود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثالها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگههای تمرین برای فعل verleumden در دسترس هستند.
زمان حال
-
گذشته ناقص
وجه التزامی I
-
حالت التبعیض دوم
-
امری
-
مصدر
-
وجه وصفی
-
Irgendein Lump hat mich
verleumdet
.
Some scoundrel has slandered me.
-
Er dachte zuerst, dass ein gemeinsamer Freund ihn
verleumdet
hatte.
He first thought that a mutual friend had slandered him.
جدول افعال قوانین
- چگونه verleumden را در زمان حال صرف میکنید؟
- چگونه verleumden را در گذشته ناقص صرف میکنید؟
- چگونه verleumden را در امری صرف میکنید؟
- چگونه verleumden را در وجه التمنی I (Konjunktiv I) صرف میکنید؟
- چگونه verleumden را در وجه التمنی دوم (Konjunktiv II) صرف میکنید؟
- چگونه verleumden را در مصدر صرف میکنید؟
- چگونه verleumden را در وجه وصفی صرف میکنید؟
- افعال در زبان آلمانی چگونه صرف میشوند؟
زمان حال گذشته ناقص امری وجه التمنی اول وجه التمنی دوم مصدر وجه وصفی
وجه خبری
جملات نمونه در حالت اخباری معلوم برای فعل verleumden
وجه التمنی (سبژونکتیو)
کاربرد وجه التمنی معلوم برای فعل verleumden
وجه شرطی دوم (würde)
شکلهای جایگزین با "würde"
امری
جملات امری معلوم برای فعل verleumden
برگههای کاری
ترجمهها
ترجمههای verleumden آلمانی
-
verleumden
defame, asperse, backbite, calumniate, denigrate, slander, villainise, villainize
клеветать, наврать, наклеветать, опорочивать, опорочить, очернить, очернять, порочить
calumniar, difamar, desollar, despellejar
calomnier, diffamer, médire de
kara çalmak, iftira, karalama
caluniar, difamar, infamar, injuriar
calunniare, diffamare, denigrare, infamare
calomnia, defăimare
rágalmazás
oczerniać, oczernić, oskarżać, zniesławiać
δυσφημώ, συκοφαντώ, συκοφάντηση
belasteren, kwaadspreken van, laster, smaad
pomlouvat, křivě udat, osočovat, osočovatčit, očernit, očerňovat, pomlouvatmluvit, pomluvit
förtala, baktala, smutskasta
bagtale, bagvaske, bagvaskelse, falske anklager
中傷する, 中傷, 誹謗
calumniar, difamar
panetella, panetä
baktale, baksnakke, sverte
kalumniatu, zintzotasun faltsua
klevetati, ogovarati
клеветити, обвинува
klevetati, obrekati
ohovárať, pomlúvať
klevetati, ogovarati
kleveta, klevetati
клеветити, поширювати наклеп
клеветя
клясці
לשון הרע
اغتاب، قذف، تشويه السمعة، وشى - دس
افترا زدن، تهمت زدن
بہتان، جھوٹا الزام
verleumden in dict.cc
ترجمهها
همکاری کنید
به ما کمک کن و با افزودن ورودیهای جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی میتوانی از این وبسایت بدون تبلیغات استفاده کنی.
|
ورود |
معانی
معانی و مترادفهای verleumdenقواعد صرف
قوانین دقیق برای صرف فعل