جملاتی با فعل sticken

نمونه‌هایی برای استفاده از صرف فعل sticken. این‌ها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرف‌شده، یک مثال جمله نمایش داده می‌شود. شکل فعل برجسته می‌شود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی sticken به صورت تصادفی انتخاب می‌شود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثال‌ها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگه‌های تمرین برای فعل sticken در دسترس هستند.

زمان حال

  • Ich sticke gerne. 
    انگلیسی I like to embroider.
  • Meine Großmutter stickt gerne. 
    انگلیسی My grandmother likes to knit.

گذشته ناقص

  • Sie stickte seine Anfangsbuchstaben auf ein weißes Taschentuch. 
    انگلیسی She embroidered his initials on a white handkerchief.

وجه التزامی I

-

حالت التبعیض دوم

-

امری

-

مصدر

-

وجه وصفی

  • Die Mädchen konnten nicht warten, um uns zu zeigen, was sie gestickt hatten. 
    انگلیسی The girls couldn't wait to show us what they had stitched.
  • Sie trug ein Hausgewand aus indischem Musselin, in den mit Goldfäden Blumen gestickt waren, und ihre Nachthaube war einer Königin würdig. 
    انگلیسی She wore a house dress made of Indian muslin, in which flowers were embroidered with gold threads, and her nightcap was worthy of a queen.

 جدول افعال قوانین  معانی 

وجه خبری

جملات نمونه در حالت اخباری معلوم برای فعل sticken


  • Ich sticke gerne. 
    انگلیسی I like to embroider.
  • Meine Großmutter stickt gerne. 
    انگلیسی My grandmother likes to knit.
  • Sie stickte seine Anfangsbuchstaben auf ein weißes Taschentuch. 
    انگلیسی She embroidered his initials on a white handkerchief.

 جدول افعال

وجه التمنی (سبژونکتیو)

کاربرد وجه التمنی معلوم برای فعل sticken

وجه شرطی دوم (würde)

شکل‌های جایگزین با "würde"

امری

جملات امری معلوم برای فعل sticken

ترجمه‌ها

ترجمه‌های sticken آلمانی


آلمانی sticken
انگلیسی embroider, stitch
روسی вышивать, вышить
اسپانیایی bordar, hacer bordados, labrar, recamar, bordado
فرانسوی broder
ترکی işlemek, nakış yapmak
پرتغالی bordar, costurar
ایتالیایی ricamare
رومانی broda, cusut
مجاری hímez, hímzés, varrás
لهستانی haftować, wyszywać, wyhaftować, wyszyć
یونانی κεντώ, κέντημα, ράψιμο
هلندی borduren, stikken
چکی vyšívat, vyšívatšít
سوئدی brodera, sticka
دانمارکی brodere
ژاپنی 刺しゅうする, 刺繍
کاتالان brodar
فنلاندی kirjailla, kirjoa, neuloa, ommella, kirjonta, ompelu
نروژی brodere
باسکی brodatu
صربی vezeni, šiti
مقدونی везење
اسلوونیایی vezenje, šivanje
اسلواکی vyšívať
بوسنیایی vezenje, šivanje
کرواتی vezenje
اوکراینی вишивати
بلغاری бродерия, избродиране
بلاروسی вышываць
عبریרקום
عربیطرز، تطريز
فارسیدوختن، گلدوزی
اردوکڑھائی

sticken in dict.cc


ترجمه‌ها 

همکاری کنید


به ما کمک کن و با افزودن ورودی‌های جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی می‌توانی از این وب‌سایت بدون تبلیغات استفاده کنی.



ورود

همه قهرمانان 

معانی

معانی و مترادف‌های sticken

قواعد صرف

قوانین دقیق برای صرف فعل

نظرات



ورود

* جملات ویکشِنری (de.wiktionary.org) تحت مجوز CC BY-SA 3.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/3.0/deed.de) به صورت رایگان در دسترس هستند. برخی از آن‌ها تغییر یافته‌اند. نویسندگان جملات را می‌توانید از طریق لینک‌های زیر مشاهده کنید: 234183, 1184519, 1184519

* جملات Tatoeba (tatoeba.org) تحت مجوز CC BY 2.0 FR (creativecommons.org/licenses/by/2.0/fr/) به صورت رایگان در دسترس هستند. برخی از آن‌ها تغییر یافته‌اند. نویسندگان جملات را می‌توانید از طریق این لینک‌ها پیدا کنید: 971120, 968122, 1619320

* تعاریف تا حدی از ویکی‌واژه (de.wiktionary.org) گرفته شده‌اند و ممکن است بعداً تغییر کرده باشند. آن‌ها تحت مجوز CC-BY-SA 3.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/3.0) به صورت رایگان در دسترس هستند: 234183