جملاتی با فعل sprießen (unr) (ist)

نمونه‌هایی برای استفاده از صرف فعل sprießen. این‌ها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرف‌شده، یک مثال جمله نمایش داده می‌شود. شکل فعل برجسته می‌شود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی sprießen (unr) (ist) به صورت تصادفی انتخاب می‌شود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثال‌ها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگه‌های تمرین برای فعل sprießen در دسترس هستند.

haben, منظم
sprießen
sein, نامنظم
sprießen

وجه خبری

جملات نمونه در حالت اخباری معلوم برای فعل sprießen (unr) (ist)


  • Durch den Regen sprossen einige gräuliche Pilze auf dem Baumstamm. 
    انگلیسی Through the rain, some grayish mushrooms sprouted on the tree trunk.

 جدول افعال

وجه التمنی (سبژونکتیو)

کاربرد وجه التمنی معلوم برای فعل sprießen (unr) (ist)

وجه شرطی دوم (würde)

شکل‌های جایگزین با "würde"

امری

جملات امری معلوم برای فعل sprießen (unr) (ist)

ترجمه‌ها

ترجمه‌های sprießen (unr) (ist) آلمانی


آلمانی sprießen (unr) (ist)
انگلیسی sprout, mushroom, spring, awaken, brace, buck up, burgeon, flush
روسی прорастать, всходить, расти, прорасти, пускать ростки, пустить ростки, распускаться, распуститься
اسپانیایی germinar, brotar, botonear, campear, nacer, pulular
فرانسوی pousser, germer, jaillir, monter, poindre
ترکی filizlenmek, türemek, tomurcuklanmak
پرتغالی germinar, brotar
ایتالیایی spuntare, germogliare, buttare, germinare, rampollare
رومانی răsări, încolți, înflori
مجاری csírázni, kibújik, kibújni, kihajtani, kinő, növekedni
لهستانی wschodzić, kiełkować, wzejść, wyrastać, powstawać
یونانی φυτρώνω, αναβλαστάνω, αναδύομαι, αναπτύσσομαι, βλαστάνω, ξεπετάω, ξεφυτρώνω
هلندی groeien, ontkiemen
چکی klíčit, rašit, vyklíčit, vyrašit, vyrůst, vyrůstat
سوئدی spira, växa, gro, skott
دانمارکی vokse, spire
ژاپنی 芽生える, 成長する, 生える, 発芽する, 芽吹く
کاتالان brotar, germinar, créixer, néixer, brostar
فنلاندی itää, versoa
نروژی gro, spire, vokse
باسکی agertu, hazi, irten, sorrera, sortu
صربی niknuti, proklijati, proliti
مقدونی излегување, изникнува, изникнување, клија, пораснува, појавува
اسلوونیایی pognati, rasti, kaliti
اسلواکی vyrásť, klíčiť, objaviť sa, vyklíčiť, vyrastať
بوسنیایی niknuti, proklijati, prolijevati se
کرواتی niknuti, proklijati, prolijevati se, proliti
اوکراینی проростати, вибивати, виникати, появлятися, пустити, підростати
بلغاری изниквам, появявам се, пониквам
بلاروسی расці, вырасці, к germinate, прарасці, узнікаць
عبریלְהִתְפַּשֵּׁט، לְצַמֵּחַ، לנבוט، לפרוח، לפרוץ، לצמוח
عربیينمو، تنبت، تنمو، نمى، يبرعم، يظهر، ينع
فارسیجوانه زدن، رشد کردن، روییدن
اردوپھوٹنا، نئی زندگی پانا، نئی شروعات، نکلنا

sprießen (unr) (ist) in dict.cc


ترجمه‌ها 

همکاری کنید


به ما کمک کن و با افزودن ورودی‌های جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی می‌توانی از این وب‌سایت بدون تبلیغات استفاده کنی.



ورود

همه قهرمانان 

معانی

معانی و مترادف‌های sprießen (unr) (ist)

قواعد صرف

قوانین دقیق برای صرف فعل

نظرات



ورود

* جملات Tatoeba (tatoeba.org) تحت مجوز CC BY 2.0 FR (creativecommons.org/licenses/by/2.0/fr/) به صورت رایگان در دسترس هستند. برخی از آن‌ها تغییر یافته‌اند. نویسندگان جملات را می‌توانید از طریق این لینک‌ها پیدا کنید: 9976458

* تعاریف تا حدی از ویکی‌واژه (de.wiktionary.org) گرفته شده‌اند و ممکن است بعداً تغییر کرده باشند. آن‌ها تحت مجوز CC-BY-SA 3.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/3.0) به صورت رایگان در دسترس هستند: 297134, 297134, 297134

* برخی از مترادف‌ها از OpenThesaurus (openthesaurus.de) گرفته شده‌اند و ممکن است بعداً تغییر یافته باشند. آن‌ها تحت مجوز CC-BY-SA 4.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/4.0) به صورت رایگان در دسترس هستند: sprießen