جملاتی با فعل schweifen (hat)

نمونه‌هایی برای استفاده از صرف فعل schweifen. این‌ها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرف‌شده، یک مثال جمله نمایش داده می‌شود. شکل فعل برجسته می‌شود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی schweifen (hat) به صورت تصادفی انتخاب می‌شود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثال‌ها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگه‌های تمرین برای فعل schweifen در دسترس هستند.

sein
schweifen
haben
schweifen

ترجمه‌ها

ترجمه‌های schweifen (hat) آلمانی


آلمانی schweifen (hat)
انگلیسی curve, bend
روسی блуждать, бродить, гнуть, изгибать, сгибать
اسپانیایی contornear, curvar, doblar
فرانسوی courber, arquer, cintrer, plier, échancrer
ترکی bükmek, eğmek
پرتغالی curvar, dobrar
ایتالیایی centinare, curvare, piegare, ripiegare
رومانی îndoi, îndoire
مجاری hajlít
لهستانی bujać, giąć, zakrzywiać
یونانی καμπυλώνω
هلندی buigen, vervormen
چکی ohýbat, zakřivit
سوئدی böja, kröka
دانمارکی bøje, svejfe
ژاپنی 曲げる, 湾曲させる
کاتالان corbar, doblar
فنلاندی kaareutua, mutkistua
نروژی bøye
باسکی bihurtu, kurbatzea
صربی savijati, uvijati
مقدونی криви
اسلوونیایی ukriviti, zviti
اسلواکی krútiť, ohýbať
بوسنیایی savijati, uvijati
کرواتی savijati, zakriviti
اوکراینی гнути, кривити
بلغاری извивам, огъвам
بلاروسی згінаць
اندونزیایی melengkungkan, membengkokkan
ویتنامی bẻ, uốn
ازبکی bukmoq, egmoq
هندی झुकाना, मोड़ना
چینی 弯, 弯曲
تایلندی งอ, โค้ง
کره‌ای 구부리다, 굽히다
آذربایجانی bükmək, əymək
گرجی დახრა, ღუნვა
بنگالی বাঁকানো
آلبانیایی përkul
مراتی मुडवणे, वाकवणे
نپالی झुकाउनु
تلگو వంగించు
لتونیایی liekt, locīt
تامیلی மடிக்க, வளைத்தல்
استونیایی kaarutada, painutama
ارمنی ճկել
کردی gûrtkirin, qerxîn
عبریלְעַקֵּם
عربیالتواء، انحنى
فارسیخم کردن
اردوموڑنا، گھمانا

schweifen (hat) in dict.cc


ترجمه‌ها 

همکاری کنید


به ما کمک کن و با افزودن ورودی‌های جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی می‌توانی از این وب‌سایت بدون تبلیغات استفاده کنی.



ورود

همه قهرمانان 

معانی

معانی و مترادف‌های schweifen (hat)

  • sich ohne festes Ziel in einem Bereich bewegen, streifen, schlendern, treiben, wandern, ziehen
  • etwas biegen, in eine gebogene Form bringen, krümmen, treiben
  • [Fachsprache]

schweifen (hat) in openthesaurus.de

معانی  مترادف‌ها 

قواعد صرف

قوانین دقیق برای صرف فعل

نظرات



ورود

* تعاریف تا حدی از ویکی‌واژه (de.wiktionary.org) گرفته شده‌اند و ممکن است بعداً تغییر کرده باشند. آن‌ها تحت مجوز CC-BY-SA 3.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/3.0) به صورت رایگان در دسترس هستند: 302886, 302886