جملاتی با فعل schlagen (ist)
نمونههایی برای استفاده از صرف فعل schlagen. اینها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرفشده، یک مثال جمله نمایش داده میشود. شکل فعل برجسته میشود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی schlagen (ist) به صورت تصادفی انتخاب میشود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثالها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگههای تمرین برای فعل schlagen در دسترس هستند.
زمان حال
-
گذشته ناقص
-
وجه التزامی I
-
حالت التبعیض دوم
-
امری
-
مصدر
وجه وصفی
-
Der König ist
geschlagen
.
The king is defeated.
-
Tom war wie vor den Kopf
geschlagen
.
Tom was dumbstruck.
-
Das schwere Essen ist ihm auf den Magen
geschlagen
.
The heavy food has hit him in the stomach.
-
Seine Nase war vom Airbag blutig
geschlagen
.
His nose was bloodied by the airbag.
-
Dem Vizekanzler ist etwas auf den Magen
geschlagen
.
Something has hit the vice chancellor in the stomach.
-
Er ist nun mal
geschlagen
mit dieser Humorlosigkeit, die ihresgleichen sucht.
He is simply defeated by this lack of humor, which has no equal.
جدول افعال قوانین
- چگونه schlagen را در زمان حال صرف میکنید؟
- چگونه schlagen را در گذشته ناقص صرف میکنید؟
- چگونه schlagen را در امری صرف میکنید؟
- چگونه schlagen را در وجه التمنی I (Konjunktiv I) صرف میکنید؟
- چگونه schlagen را در وجه التمنی دوم (Konjunktiv II) صرف میکنید؟
- چگونه schlagen را در مصدر صرف میکنید؟
- چگونه schlagen را در وجه وصفی صرف میکنید؟
- افعال در زبان آلمانی چگونه صرف میشوند؟
زمان حال گذشته ناقص امری وجه التمنی اول وجه التمنی دوم مصدر وجه وصفی
وجه خبری
جملات نمونه در حالت اخباری معلوم برای فعل schlagen (ist)
وجه التمنی (سبژونکتیو)
کاربرد وجه التمنی معلوم برای فعل schlagen (ist)
وجه شرطی دوم (würde)
شکلهای جایگزین با "würde"
امری
جملات امری معلوم برای فعل schlagen (ist)
برگههای کاری
ترجمهها
ترجمههای schlagen (ist) آلمانی
-
schlagen (ist)
strike
бить, разбивать, разбить, биться, вбивать, вбить, взбивать, взбить
golpear, darse, parecerse, salir
cogner contre, cogner su, cogner à
colpire
bić, bić w górę, uderzać, zbić, uderzyć, wykuwać, wykuć
besegra, fälla, slå, vispa
banke, piske, ramme, slå, slås, duellere, fælde, klø
خبط، خفق، دق، صفع، ضرب، طرق، قطع، لطم
schlagen (ist) in dict.cc
ترجمهها
همکاری کنید
به ما کمک کن و با افزودن ورودیهای جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی میتوانی از این وبسایت بدون تبلیغات استفاده کنی.
|
ورود |
معانی
معانی و مترادفهای schlagen (ist)قواعد صرف
قوانین دقیق برای صرف فعل