جملاتی با فعل schiefliegen

نمونه‌هایی برای استفاده از صرف فعل schiefliegen. این‌ها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرف‌شده، یک مثال جمله نمایش داده می‌شود. شکل فعل برجسته می‌شود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی schiefliegen به صورت تصادفی انتخاب می‌شود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثال‌ها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگه‌های تمرین برای فعل schiefliegen در دسترس هستند.

haben
schief liegen
sein
schief liegen

وجه خبری

جملات نمونه در حالت اخباری معلوم برای فعل schiefliegen

وجه التمنی (سبژونکتیو)

کاربرد وجه التمنی معلوم برای فعل schiefliegen

وجه شرطی دوم (würde)

شکل‌های جایگزین با "würde"

امری

جملات امری معلوم برای فعل schiefliegen

ترجمه‌ها

ترجمه‌های schiefliegen آلمانی


آلمانی schiefliegen
انگلیسی be wrong, err
روسی ошибаться, быть неправым
اسپانیایی equivocarse, estar equivocado
فرانسوی avoir tort, se tromper
ترکی hata yapmak, yanılmak
پرتغالی errar, estar errado
ایتالیایی avere torto, sbagliare
رومانی avea dreptate greșit, greși
مجاری hibázni, tévedni
لهستانی być w błędzie, mylić się
یونانی λάθος
هلندی ongelijk hebben, zich vergissen
چکی být v omylu, mýlit se
سوئدی ha fel, misstänka
دانمارکی have forkert, tage fejl
ژاپنی 誤り, 間違える
کاتالان equivocar-se
فنلاندی erehtyä, olla väärässä
نروژی ha feil
باسکی oker egon, okerra izan
صربی biti u krivu, grešiti
مقدونی бити во право, грешка
اسلوونیایی imeti prav, narediti napako
اسلواکی mať nesprávny názor, mýliť sa
بوسنیایی biti u krivu, pogriješiti
کرواتی biti u krivu, pogriješiti
اوکراینی мати рацію, помилятися
بلغاری греша, не съм прав
بلاروسی быць не правым, памыляцца
اندونزیایی keliru, salah
ویتنامی nhầm, sai
ازبکی xato bo'lish, xato qilmoq
هندی गलत होना, भूल करना
چینی 弄错, 犯错
تایلندی ทำผิด, ผิด
کره‌ای 착각하다, 틀리다
آذربایجانی səhv etmək, yanılmaq
گرجی მოტყუვება, შეეშლება
بنگالی ভুল করা, ভুল হওয়া
آلبانیایی gaboj
مراتی चूक असणे, चूक करणे
نپالی गलत हुनु, भुल्नु
تلگو తప్పు కావడం, తప్పు చేయడం
لتونیایی kļūdīties, maldīties
تامیلی தவறாக இருக்க, தவறு செய்ய
استونیایی eksima, valesti olema
ارمنی ճիշտ չլինել, սխալվել
کردی xelet kirin, çewt bûn
عبریלהיות לא צודק، לטעות
عربیيخطئ، يكون مخطئًا
فارسیاشتباه کردن، غلط بودن
اردوغلط ہونا، غلطی کرنا

schiefliegen in dict.cc


ترجمه‌ها 

همکاری کنید


به ما کمک کن و با افزودن ورودی‌های جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی می‌توانی از این وب‌سایت بدون تبلیغات استفاده کنی.



ورود

همه قهرمانان 

معانی

معانی و مترادف‌های schiefliegen

  • unrecht haben, sich irren, danebenliegen (daneben liegen), falsch liegen, schief gewickelt sein, auf dem falschen Dampfer sein, auf dem Holzweg sein

schiefliegen in openthesaurus.de

معانی  مترادف‌ها 

قواعد صرف

قوانین دقیق برای صرف فعل

نظرات



ورود

⁹ جنوب آلمان

* تعاریف تا حدی از ویکی‌واژه (de.wiktionary.org) گرفته شده‌اند و ممکن است بعداً تغییر کرده باشند. آن‌ها تحت مجوز CC-BY-SA 3.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/3.0) به صورت رایگان در دسترس هستند: 34526