جملاتی با فعل prallen
نمونههایی برای استفاده از صرف فعل prallen. اینها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرفشده، یک مثال جمله نمایش داده میشود. شکل فعل برجسته میشود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی prallen به صورت تصادفی انتخاب میشود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثالها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگههای تمرین برای فعل prallen در دسترس هستند.
زمان حال
-
گذشته ناقص
-
وجه التزامی I
-
حالت التبعیض دوم
-
امری
-
مصدر
-
وجه وصفی
-
Ich bin gegen einen Baum
geprallt
.
I crashed into a tree.
-
Dort ist er mit dem Kopf gegen einen Felsen
geprallt
.
He hit his head against a rock.
-
Er ist gegen einen Abschlepp-Wagen
geprallt
.
He crashed into a tow truck.
-
Bei einem Ausweichmanöver war der Bus auf dem Berliner Ring gegen einen Brückenpfeiler
geprallt
.
During an evasive maneuver, the bus crashed into a bridge pillar on the Berlin Ring.
جدول افعال قوانین
- چگونه prallen را در زمان حال صرف میکنید؟
- چگونه prallen را در گذشته ناقص صرف میکنید؟
- چگونه prallen را در امری صرف میکنید؟
- چگونه prallen را در وجه التمنی I (Konjunktiv I) صرف میکنید؟
- چگونه prallen را در وجه التمنی دوم (Konjunktiv II) صرف میکنید؟
- چگونه prallen را در مصدر صرف میکنید؟
- چگونه prallen را در وجه وصفی صرف میکنید؟
- افعال در زبان آلمانی چگونه صرف میشوند؟
زمان حال گذشته ناقص امری وجه التمنی اول وجه التمنی دوم مصدر وجه وصفی
وجه خبری
جملات نمونه در حالت اخباری معلوم برای فعل prallen
وجه التمنی (سبژونکتیو)
کاربرد وجه التمنی معلوم برای فعل prallen
وجه شرطی دوم (würde)
شکلهای جایگزین با "würde"
امری
جملات امری معلوم برای فعل prallen
برگههای کاری
ترجمهها
ترجمههای prallen آلمانی
-
prallen
collide, bounce, crash
наехать, наскочить, наткнуться, удариться, ударяться, столкнуться
chocar, pegar, impactar
heurter, percuter
vurmak, çarpmak
colidir, impactar
colpire, urto
ciocni, lovi
ütközik, csapódik
uderzać, zderzać
συγκρούομαι, χτυπώ
botsen, stoten
narazit, ráz
krocka, stöta
ramme, støde
ぶつかる, 衝突する
colpejar, impactar
iskeminen, törmätä
kollidere, støte
kolpe, talko
sudar, udarc
судир, удрям
trčiti, udarti
naraziť, udrieť
sudar, udarc
sudariti, udarcati
зіткнення, ударятися
сблъсък, удар
стукнуцца, ударыцца
להתנגש
اصطدام، ضرب
برخورد، به چیزی خوردن، ضربه
ٹکر، ٹکرانا
prallen in dict.cc
ترجمهها
همکاری کنید
به ما کمک کن و با افزودن ورودیهای جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی میتوانی از این وبسایت بدون تبلیغات استفاده کنی.
|
ورود |
معانی
معانی و مترادفهای prallenقواعد صرف
قوانین دقیق برای صرف فعل