جملاتی با فعل obstruieren
نمونههایی برای استفاده از صرف فعل obstruieren. اینها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرفشده، یک مثال جمله نمایش داده میشود. شکل فعل برجسته میشود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی obstruieren به صورت تصادفی انتخاب میشود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثالها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگههای تمرین برای فعل obstruieren در دسترس هستند.
زمان حال
-
گذشته ناقص
-
وجه التزامی I
-
حالت التبعیض دوم
-
امری
-
مصدر
-
Die Opposition wird die vorgeschlagenen Gesetzesentwürfe
obstruieren
.
The opposition will obstruct the proposed bills.
وجه وصفی
-
جدول افعال قوانین
- چگونه obstruieren را در زمان حال صرف میکنید؟
- چگونه obstruieren را در گذشته ناقص صرف میکنید؟
- چگونه obstruieren را در امری صرف میکنید؟
- چگونه obstruieren را در وجه التمنی I (Konjunktiv I) صرف میکنید؟
- چگونه obstruieren را در وجه التمنی دوم (Konjunktiv II) صرف میکنید؟
- چگونه obstruieren را در مصدر صرف میکنید؟
- چگونه obstruieren را در وجه وصفی صرف میکنید؟
- افعال در زبان آلمانی چگونه صرف میشوند؟
زمان حال گذشته ناقص امری وجه التمنی اول وجه التمنی دوم مصدر وجه وصفی
وجه خبری
جملات نمونه در حالت اخباری معلوم برای فعل obstruieren
وجه التمنی (سبژونکتیو)
کاربرد وجه التمنی معلوم برای فعل obstruieren
وجه شرطی دوم (würde)
شکلهای جایگزین با "würde"
امری
جملات امری معلوم برای فعل obstruieren
برگههای کاری
ترجمهها
ترجمههای obstruieren آلمانی
-
obstruieren
obstruct, block, stonewall
засорять, перекрывать
bloquear, obstruir
boucher, obstruer
engel olmak, tıkamak
bloquear, obstruir
ostruire, bloccarsi, occludere, ostacolare
bloca, obstrucționa
akadályoz, elzár
blokować, zatykać
εμποδίζω, κωλυσιεργώ, φράσσω
obstructie, obstructie voeren, verstoppen
ucpat
obstruera, blockera, stoppa
blokere, forhindre
塞ぐ, 妨害する
bloquejar, obstruir
estää, tukahduttaa
blokkerer, hindrer
blokeatu, mututu, obstrukzio
blokirati, zapušiti
запушување
ovirati, zamašiti
upchať, zablokovať
blokirati, zapriječiti
blokirati, zapriječiti
забивати, перекривати
запушвам, препятствам
забараняць, перашкаджаць
menyumbat
chặn
to'sqinlamoq
अवरोध डालना
阻塞
อุดตัน
막다
tıxışdırmaq
დაბლოკება
বাধা দেওয়া
bllokoj
अडवणे
अवरोध गर्नु
అడ్డుకోవడం
aizsprostot
தடுக்க
takistama, ummistama
խոչընդոտել
asteng kirin
חסימה، סתימה
انسداد
مانع شدن، مسدود کردن
بند کرنا، رکاوٹ ڈالنا
obstruieren in dict.cc
ترجمهها
همکاری کنید
به ما کمک کن و با افزودن ورودیهای جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی میتوانی از این وبسایت بدون تبلیغات استفاده کنی.
|
|
ورود |
معانی
معانی و مترادفهای obstruieren- hindern, erschweren, hemmen, verhindern
- [Medizin] verstopfen, z. B. einen Kanal durch einen entzündlichen Prozess
- [Fachsprache, Medizin] verstopfen, hemmen, hintertreiben, mauern, entgegenwirken, sperren
معانی مترادفها
قواعد صرف
قوانین دقیق برای صرف فعل