جملاتی با فعل obstruieren

نمونه‌هایی برای استفاده از صرف فعل obstruieren. این‌ها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرف‌شده، یک مثال جمله نمایش داده می‌شود. شکل فعل برجسته می‌شود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی obstruieren به صورت تصادفی انتخاب می‌شود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثال‌ها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگه‌های تمرین برای فعل obstruieren در دسترس هستند.

وجه خبری

جملات نمونه در حالت اخباری معلوم برای فعل obstruieren

وجه التمنی (سبژونکتیو)

کاربرد وجه التمنی معلوم برای فعل obstruieren

وجه شرطی دوم (würde)

شکل‌های جایگزین با "würde"

امری

جملات امری معلوم برای فعل obstruieren

ترجمه‌ها

ترجمه‌های obstruieren آلمانی


آلمانی obstruieren
انگلیسی obstruct, block, stonewall
روسی засорять, перекрывать
اسپانیایی bloquear, obstruir
فرانسوی boucher, obstruer
ترکی engel olmak, tıkamak
پرتغالی bloquear, obstruir
ایتالیایی ostruire, bloccarsi, occludere, ostacolare
رومانی bloca, obstrucționa
مجاری akadályoz, elzár
لهستانی blokować, zatykać
یونانی εμποδίζω, κωλυσιεργώ, φράσσω
هلندی obstructie, obstructie voeren, verstoppen
چکی ucpat
سوئدی obstruera, blockera, stoppa
دانمارکی blokere, forhindre
ژاپنی 塞ぐ, 妨害する
کاتالان bloquejar, obstruir
فنلاندی estää, tukahduttaa
نروژی blokkerer, hindrer
باسکی blokeatu, mututu, obstrukzio
صربی blokirati, zapušiti
مقدونی запушување
اسلوونیایی ovirati, zamašiti
اسلواکی upchať, zablokovať
بوسنیایی blokirati, zapriječiti
کرواتی blokirati, zapriječiti
اوکراینی забивати, перекривати
بلغاری запушвам, препятствам
بلاروسی забараняць, перашкаджаць
اندونزیایی menyumbat
ویتنامی chặn
ازبکی to'sqinlamoq
هندی अवरोध डालना
چینی 阻塞
تایلندی อุดตัน
کره‌ای 막다
آذربایجانی tıxışdırmaq
گرجی დაბლოკება
بنگالی বাধা দেওয়া
آلبانیایی bllokoj
مراتی अडवणे
نپالی अवरोध गर्नु
تلگو అడ్డుకోవడం
لتونیایی aizsprostot
تامیلی தடுக்க
استونیایی takistama, ummistama
ارمنی խոչընդոտել
کردی asteng kirin
عبریחסימה، סתימה
عربیانسداد
فارسیمانع شدن، مسدود کردن
اردوبند کرنا، رکاوٹ ڈالنا

obstruieren in dict.cc


ترجمه‌ها 

همکاری کنید


به ما کمک کن و با افزودن ورودی‌های جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی می‌توانی از این وب‌سایت بدون تبلیغات استفاده کنی.



ورود

همه قهرمانان 

معانی

معانی و مترادف‌های obstruieren

  • hindern, erschweren, hemmen, verhindern
  • [Medizin] verstopfen, z. B. einen Kanal durch einen entzündlichen Prozess
  • [Fachsprache, Medizin] verstopfen, hemmen, hintertreiben, mauern, entgegenwirken, sperren

obstruieren in openthesaurus.de

معانی  مترادف‌ها 

قواعد صرف

قوانین دقیق برای صرف فعل

نظرات



ورود

* تعاریف تا حدی از ویکی‌واژه (de.wiktionary.org) گرفته شده‌اند و ممکن است بعداً تغییر کرده باشند. آن‌ها تحت مجوز CC-BY-SA 3.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/3.0) به صورت رایگان در دسترس هستند: 82585, 82585

* برخی از مترادف‌ها از OpenThesaurus (openthesaurus.de) گرفته شده‌اند و ممکن است بعداً تغییر یافته باشند. آن‌ها تحت مجوز CC-BY-SA 4.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/4.0) به صورت رایگان در دسترس هستند: obstruieren

* جملات ویکشِنری (de.wiktionary.org) تحت مجوز CC BY-SA 3.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/3.0/deed.de) به صورت رایگان در دسترس هستند. برخی از آن‌ها تغییر یافته‌اند. نویسندگان جملات را می‌توانید از طریق لینک‌های زیر مشاهده کنید: 82585