جملاتی با فعل verpusten ⟨جمله وابسته⟩

نمونه‌هایی برای استفاده از صرف فعل verpusten. این‌ها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرف‌شده، یک مثال جمله نمایش داده می‌شود. شکل فعل برجسته می‌شود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی verpusten به صورت تصادفی انتخاب می‌شود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثال‌ها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگه‌های تمرین برای فعل verpusten در دسترس هستند.

وجه خبری

جملات نمونه در حالت اخباری معلوم برای فعل verpusten

وجه التمنی (سبژونکتیو)

کاربرد وجه التمنی معلوم برای فعل verpusten

وجه شرطی دوم (würde)

شکل‌های جایگزین با "würde"

امری

جملات امری معلوم برای فعل verpusten

ترجمه‌ها

ترجمه‌های verpusten آلمانی


آلمانی verpusten
انگلیسی breathe, regain strength, take a break
روسی отдышаться, передохнуть, вдох, восстановление, пауза
اسپانیایی respirar, tomar un respiro
فرانسوی faire une pause, respirer
ترکی mola vermek, nefes almak
پرتغالی fazer uma pausa, respirar
ایتالیایی fare una pausa, prendere fiato
رومانی lua o pauză, respira
مجاری lélegzetet venni, szünetet tartani
لهستانی odpoczynek, wytchnienie
یونانی ανάπαυση, ανασύνταξη
هلندی op adem komen, pauze nemen
چکی nabrání sil, odpočinout si
سوئدی andas, paus
دانمارکی puste ud, puste
ژاپنی 休息する, 息をつく
کاتالان fer una pausa, recuperar forces, respirar
فنلاندی tauko, voimien kerääminen
نروژی puste ut, ta en pause
باسکی atseden hartu, berreskuratu
صربی napuniti se energijom, odmoriti se
مقدونی вземање здив, одмор
اسلوونیایی odpočiti, pridobiti moč
اسلواکی dýchať, oddychovať
بوسنیایی odmor, pauza
کرواتی odmor, pauza, uzeti dah
اوکراینی відновити сили, зробити паузу, перервати
بلغاری възстановяване, отдих
بلاروسی адпачыць, зрабіць перапынак
اندونزیایی beristirahat, menghela napas
ویتنامی lấy hơi, nghỉ ngơi
ازبکی dam olmoq, nafas rostlamoq
هندی दम लेना, सांस संभालना
چینی 喘口气, 歇口气
تایلندی พักหายใจ, พักเอาแรง
کره‌ای 숨 고르다, 숨 돌리다
آذربایجانی dincəlmək, nəfəs dərmək
گرجی დასვენება, სულის მოთქმა
بنگالی দম ফেলা, বিশ্রাম নেওয়া
آلبانیایی marr frymë, pushoj
مراتی दम घेणे
نپالی आराम गर्नु, सास फेर्नु
تلگو ఊపిరి పీల్చుకోవడం, విశ్రాంతి తీసుకోవడం
لتونیایی atpūsties, atvilkt elpu
تامیلی ஓய்வு எடு, மூச்சு வாங்க
استونیایی hinge tõmbama, puhkama
ارمنی հանգստանալ, շունչ քաշել
کردی istirahêt kirin
عبریלהתאושש، לנשום
عربیاستراحة، استعادة النشاط
فارسیاستراحت، تنفس
اردوآرام کرنا، نئی طاقت حاصل کرنا

verpusten in dict.cc


ترجمه‌ها 

همکاری کنید


به ما کمک کن و با افزودن ورودی‌های جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی می‌توانی از این وب‌سایت بدون تبلیغات استفاده کنی.



ورود

همه قهرمانان 

معانی

معانی و مترادف‌های verpusten

  • Atem schöpfen, eine Pause machen und zu neuen Kräften kommen

verpusten in openthesaurus.de

معانی  مترادف‌ها 

قواعد صرف

قوانین دقیق برای صرف فعل

نظرات



ورود

* تعاریف تا حدی از ویکی‌واژه (de.wiktionary.org) گرفته شده‌اند و ممکن است بعداً تغییر کرده باشند. آن‌ها تحت مجوز CC-BY-SA 3.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/3.0) به صورت رایگان در دسترس هستند: 849030

* جملات Tatoeba (tatoeba.org) تحت مجوز CC BY 2.0 FR (creativecommons.org/licenses/by/2.0/fr/) به صورت رایگان در دسترس هستند. برخی از آن‌ها تغییر یافته‌اند. نویسندگان جملات را می‌توانید از طریق این لینک‌ها پیدا کنید: 1159048

* جملات ویکشِنری (de.wiktionary.org) تحت مجوز CC BY-SA 3.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/3.0/deed.de) به صورت رایگان در دسترس هستند. برخی از آن‌ها تغییر یافته‌اند. نویسندگان جملات را می‌توانید از طریق لینک‌های زیر مشاهده کنید: 849030