جملاتی با فعل verknacken ⟨جمله وابسته⟩

نمونه‌هایی برای استفاده از صرف فعل verknacken. این‌ها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرف‌شده، یک مثال جمله نمایش داده می‌شود. شکل فعل برجسته می‌شود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی verknacken به صورت تصادفی انتخاب می‌شود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثال‌ها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگه‌های تمرین برای فعل verknacken در دسترس هستند.

وجه خبری

جملات نمونه در حالت اخباری معلوم برای فعل verknacken

وجه التمنی (سبژونکتیو)

کاربرد وجه التمنی معلوم برای فعل verknacken

وجه شرطی دوم (würde)

شکل‌های جایگزین با "würde"

امری

جملات امری معلوم برای فعل verknacken

ترجمه‌ها

ترجمه‌های verknacken آلمانی


آلمانی verknacken
انگلیسی sentence, convict, lag, sentence (to)
روسی осуждать, приговаривать
اسپانیایی condenar
فرانسوی condamner
ترکی cezalandırmak, mahkum etmek
پرتغالی condenar, sentenciar
ایتالیایی condannare
رومانی condamna
مجاری elítél, elítélni
لهستانی potępić, skazać, ukarać, wlepić
یونانی καταδικάζω
هلندی veroordelen, straffen
چکی odsoudit
سوئدی döma, fälla
دانمارکی dømme
ژاپنی 判決を下す, 有罪にする, 有罪判決を下す
کاتالان condemnar
فنلاندی tuomita
نروژی dømme
باسکی epaitu
صربی osuditi
مقدونی осудува
اسلوونیایی soditi, obsojati
اسلواکی odsúdiť
بوسنیایی osuditi
کرواتی osuditi
اوکراینی визнати винним, засуджувати, осуджувати
بلغاری осъждам
بلاروسی асуджаць, асудзіць
اندونزیایی memvonis, menjatuhkan hukuman, menyatakan bersalah
ویتنامی kết tội, kết án, tuyên có tội
ازبکی aybdor deb topmoq, aybli deb topmoq, hukm chiqarish
هندی दोषी ठहराना, सजा सुनाना
چینی 判刑, 定罪
تایلندی ตัดสินว่ามีความผิด, ตัดสินโทษ
کره‌ای 선고하다, 유죄 판결하다
آذربایجانی hökm çıxarmaq, məhkum etmək, təqsirli bilmək
گرجی განაჩენის გამოტანა, დამნაშავედ ცნობა
بنگالی দণ্ডাদেশ দেওয়া, দোষী সাব্যস্ত করা
آلبانیایی shpall fajtor, dënoj
مراتی दोषी ठरवणे, शिक्षा सुनावणे
نپالی दोषी ठहराउनु, सजा सुनाउनु, দोषी ठहराउनु
تلگو దోషిగా తేల్చడం, దోషిగా తేల్చుట, శిక్ష విధించడం
لتونیایی atzīt par vainīgu, notiesāt, piespriest sodu
تامیلی குற்றவாளி என அறிவிக்க, குற்றவாளி எனத் தீர்ப்பளித்தல், தண்டனை விதிக்க, தண்டனை விதித்தல்
استونیایی karistust määrama, süüdi mõistma
ارمنی մեղավոր ճանաչել, դատապարտել
کردی hukm dan, mahkûm kirin, sêza dan
عبریלהרשיע
عربیإدانة
فارسیمحکوم کردن
اردوسزا دینا، مجرم قرار دینا، محکوم کرنا

verknacken in dict.cc


ترجمه‌ها 

همکاری کنید


به ما کمک کن و با افزودن ورودی‌های جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی می‌توانی از این وب‌سایت بدون تبلیغات استفاده کنی.



ورود

همه قهرمانان 

معانی

معانی و مترادف‌های verknacken

  • [Recht] jemanden wegen eines Verbrechens oder Vergehens (gerichtlich) verurteilen, verurteilen, verdonnern

verknacken in openthesaurus.de

معانی  مترادف‌ها 

قواعد صرف

قوانین دقیق برای صرف فعل

نظرات



ورود

* جملات ویکشِنری (de.wiktionary.org) تحت مجوز CC BY-SA 3.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/3.0/deed.de) به صورت رایگان در دسترس هستند. برخی از آن‌ها تغییر یافته‌اند. نویسندگان جملات را می‌توانید از طریق لینک‌های زیر مشاهده کنید: 515446

* جملات Tatoeba (tatoeba.org) تحت مجوز CC BY 2.0 FR (creativecommons.org/licenses/by/2.0/fr/) به صورت رایگان در دسترس هستند. برخی از آن‌ها تغییر یافته‌اند. نویسندگان جملات را می‌توانید از طریق این لینک‌ها پیدا کنید: 8295217

* تعاریف تا حدی از ویکی‌واژه (de.wiktionary.org) گرفته شده‌اند و ممکن است بعداً تغییر کرده باشند. آن‌ها تحت مجوز CC-BY-SA 3.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/3.0) به صورت رایگان در دسترس هستند: 515446