جملاتی با فعل kollern (ist) 〈جمله وابسته〉
نمونههایی برای استفاده از صرف فعل kollern. اینها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرفشده، یک مثال جمله نمایش داده میشود. شکل فعل برجسته میشود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی kollern (ist) به صورت تصادفی انتخاب میشود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثالها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگههای تمرین برای فعل kollern در دسترس هستند.
زمان حال
-
گذشته ناقص
-
وجه التزامی I
-
حالت التبعیض دوم
-
امری
-
مصدر
-
وجه وصفی
-
جدول افعال قوانین
- چگونه kollern را در زمان حال صرف میکنید؟
- چگونه kollern را در گذشته ناقص صرف میکنید؟
- چگونه kollern را در امری صرف میکنید؟
- چگونه kollern را در وجه التمنی I (Konjunktiv I) صرف میکنید؟
- چگونه kollern را در وجه التمنی دوم (Konjunktiv II) صرف میکنید؟
- چگونه kollern را در مصدر صرف میکنید؟
- چگونه kollern را در وجه وصفی صرف میکنید؟
- افعال در زبان آلمانی چگونه صرف میشوند؟
زمان حال گذشته ناقص امری وجه التمنی اول وجه التمنی دوم مصدر وجه وصفی
وجه خبری
جملات نمونه در حالت اخباری معلوم برای فعل kollern (ist)
وجه التمنی (سبژونکتیو)
کاربرد وجه التمنی معلوم برای فعل kollern (ist)
وجه شرطی دوم (würde)
شکلهای جایگزین با "würde"
امری
جملات امری معلوم برای فعل kollern (ist)
برگههای کاری
ترجمهها
ترجمههای kollern (ist) آلمانی
-
kollern (ist)
roll, tumble
катиться, скатываться
rodar
rouler
yuvarlanmak
rolar
rotolare, ruzzolare
rostogoli
gördül
toczyć się, kręcić się, kulać się, kulnąć się
κατρακυλώ, κυλάω
rollen
kutálet se
kull, rulla
rulle, trille
転がる
rodolar
vieriä
rulle, trille
kotrljati se
тркала се
kotaliti se
gúľať sa, kotúľať sa
kotrljati se
kotrljati se
котитися
търкаля се
каціцца
menggelinding
lăn
dumalanmoq
लुढ़कना
滚动, 滚落
กลิ้ง
구르다
yuvarlanmaq
გორდება
গড়াতে
rrokulliset
लोळणे
गल्टिनु
ఉరులడం
ritēt, velties
உருள
veerema
գլորվել
להתגלגל
تدحرج
غلتیدن، قل خوردن
kollern (ist) in dict.cc
ترجمهها
همکاری کنید
به ما کمک کن و با افزودن ورودیهای جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی میتوانی از این وبسایت بدون تبلیغات استفاده کنی.
|
|
ورود |
معانی
معانی و مترادفهای kollern (ist)- gurgelnde, rollende Laute ausstoßen, glucksen, gurren
- kullern, rollen, purzeln, kugeln, kullern
- einen Koller, Dummkoller haben
- kullern, kugeln, gurren, purzeln, rollen, rucksen
معانی مترادفها
قواعد صرف
قوانین دقیق برای صرف فعل