جملاتی با فعل keltern ⟨جمله وابسته⟩

نمونه‌هایی برای استفاده از صرف فعل keltern. این‌ها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرف‌شده، یک مثال جمله نمایش داده می‌شود. شکل فعل برجسته می‌شود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی keltern به صورت تصادفی انتخاب می‌شود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثال‌ها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگه‌های تمرین برای فعل keltern در دسترس هستند.

وجه خبری

جملات نمونه در حالت اخباری معلوم برای فعل keltern


  • Die Winzer keltern jedes Jahr die Maische. 
    انگلیسی The winemakers press the mash every year.

 جدول افعال

وجه التمنی (سبژونکتیو)

کاربرد وجه التمنی معلوم برای فعل keltern

وجه شرطی دوم (würde)

شکل‌های جایگزین با "würde"

امری

جملات امری معلوم برای فعل keltern

ترجمه‌ها

ترجمه‌های keltern آلمانی


آلمانی keltern
انگلیسی juicing, press, pressing
روسی выдавить, выдавливать, выжать, выжимать, отжимание
اسپانیایی prensar, exprimir, pisar
فرانسوی fouler, passer au pressoir, presser, pressurer
ترکی sıkma, sıkıp suyunu çıkarmak, şarap yapma
پرتغالی espremer, prensar
ایتالیایی pressare, pigiare, torchiare
رومانی stoarcere
مجاری mustelválasztás, mustkészítés, présel
لهستانی tłoczenie, wytłaczać, wytłoczyć
یونانی πατώ, στίψιμο, στύβω
هلندی persen
چکی lisovat, lisování, vylisovat
سوئدی pressa
دانمارکی perse, presning, presse
ژاپنی 圧搾
کاتالان premsar, premsar raïm
فنلاندی puristaa, pusertaa, viininvalmistus
نروژی presse, pressing
باسکی presatzea
صربی prešanje
مقدونی притискање на гроздов сок
اسلوونیایی pridobivanje soka, stiskanje grozdja
اسلواکی lisovanie hroznového muštu
بوسنیایی cijedenje
کرواتی prešanje
اوکراینی пресування винограду
بلغاری пресоване на гроздов сок
بلاروسی адцісканне
اندونزیایی memeras
ویتنامی ép
ازبکی siqish
هندی निचोड़ना
چینی 榨取
تایلندی บีบ
کره‌ای 압착하다
آذربایجانی sıxmaq
بنگالی চেপে বের করা
آلبانیایی shtrydh
مراتی दाबणे
نپالی दबाउन
تلگو నొక్కడం
لتونیایی izspiest
تامیلی அழுத்து
استونیایی pigistama
ارمنی սեղմել
کردی peşve kirin
عبریסחיטה
عربیعصر، عصر العنب
فارسیعصاره‌گیری
اردوعصیر نکالنا

keltern in dict.cc


ترجمه‌ها 

همکاری کنید


به ما کمک کن و با افزودن ورودی‌های جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی می‌توانی از این وب‌سایت بدون تبلیغات استفاده کنی.



ورود

همه قهرمانان 

معانی

معانی و مترادف‌های keltern

  • [Lebensmittel] das Trennen des Traubensaftes von den festen Bestandteilen der Maische durch Ausüben von Druck
  • gären, destillieren, brennen, brauen

keltern in openthesaurus.de

معانی  مترادف‌ها 

قواعد صرف

قوانین دقیق برای صرف فعل

نظرات



ورود

* تعاریف تا حدی از ویکی‌واژه (de.wiktionary.org) گرفته شده‌اند و ممکن است بعداً تغییر کرده باشند. آن‌ها تحت مجوز CC-BY-SA 3.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/3.0) به صورت رایگان در دسترس هستند: 307584

* برخی از مترادف‌ها از OpenThesaurus (openthesaurus.de) گرفته شده‌اند و ممکن است بعداً تغییر یافته باشند. آن‌ها تحت مجوز CC-BY-SA 4.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/4.0) به صورت رایگان در دسترس هستند: keltern

* جملات ویکشِنری (de.wiktionary.org) تحت مجوز CC BY-SA 3.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/3.0/deed.de) به صورت رایگان در دسترس هستند. برخی از آن‌ها تغییر یافته‌اند. نویسندگان جملات را می‌توانید از طریق لینک‌های زیر مشاهده کنید: 2015, 307584