جملاتی با فعل erbohren 〈جمله وابسته〉
نمونههایی برای استفاده از صرف فعل erbohren. اینها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرفشده، یک مثال جمله نمایش داده میشود. شکل فعل برجسته میشود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی erbohren به صورت تصادفی انتخاب میشود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثالها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگههای تمرین برای فعل erbohren در دسترس هستند.
زمان حال
-
گذشته ناقص
-
وجه التزامی I
-
حالت التبعیض دوم
-
امری
-
مصدر
-
وجه وصفی
-
جدول افعال قوانین
- چگونه erbohren را در زمان حال صرف میکنید؟
- چگونه erbohren را در گذشته ناقص صرف میکنید؟
- چگونه erbohren را در امری صرف میکنید؟
- چگونه erbohren را در وجه التمنی I (Konjunktiv I) صرف میکنید؟
- چگونه erbohren را در وجه التمنی دوم (Konjunktiv II) صرف میکنید؟
- چگونه erbohren را در مصدر صرف میکنید؟
- چگونه erbohren را در وجه وصفی صرف میکنید؟
- افعال در زبان آلمانی چگونه صرف میشوند؟
زمان حال گذشته ناقص امری وجه التمنی اول وجه التمنی دوم مصدر وجه وصفی
وجه خبری
جملات نمونه در حالت اخباری معلوم برای فعل erbohren
وجه التمنی (سبژونکتیو)
کاربرد وجه التمنی معلوم برای فعل erbohren
وجه شرطی دوم (würde)
شکلهای جایگزین با "würde"
امری
جملات امری معلوم برای فعل erbohren
برگههای کاری
ترجمهها
ترجمههای erbohren آلمانی
-
erbohren
encounter, intersect, investigate by drilling, reach by drilling, strike by drilling, drill, extract
добывать, бурить
extraer, perforar
extraire, forer
delmek, çıkarma
explorar, perfurar
estrarre, perforare
extragere, săpa
fúrás
wydobywać
εξόρυξη
boren, ontdekken
těžit, vrtat
borrning, utvinning
boring, udvinde
掘る, 採掘
excavar, foradar
kaivaminen, poraaminen
bore, utvinne
zuloa, zuloa egin
bušiti, izvlačiti
извлекување
izvleči, pridobiti
vŕtať
izvlačiti
bušiti, iskopati
видобувати, бурити
добивам, извличам
выкарыстоўваць, добываць
melubangi
khoan
qazmoq
बोर करना
钻探
เจาะ
시추하다
qazmaq
ბურღვა
বোর করা
gërmoj
बोर करणे
बोर गर्नु
బోర్ చెయ్యడం
urbēt
போரிங்
puurima
հորատել
bor kirin
לחפור
استخراج، حفر
حفاری
بہاؤ نکالنا، کھدائی کرنا
erbohren in dict.cc
ترجمهها
همکاری کنید
به ما کمک کن و با افزودن ورودیهای جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی میتوانی از این وبسایت بدون تبلیغات استفاده کنی.
|
ورود |
معانی
معانی و مترادفهای erbohren- [Fachsprache] nach dem Suchen entdeckte Bodenschätze, auch Wasser, aus der Erde holen, indem man danach bohrt
معانی مترادفها
قواعد صرف
قوانین دقیق برای صرف فعل