جملاتی با فعل dasitzen (hat) ⟨جمله وابسته⟩

نمونه‌هایی برای استفاده از صرف فعل dasitzen. این‌ها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرف‌شده، یک مثال جمله نمایش داده می‌شود. شکل فعل برجسته می‌شود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی dasitzen (hat) به صورت تصادفی انتخاب می‌شود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثال‌ها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگه‌های تمرین برای فعل dasitzen در دسترس هستند.

haben
da·sitzen
sein
da·sitzen

وجه خبری

جملات نمونه در حالت اخباری معلوم برای فعل dasitzen (hat)

وجه التمنی (سبژونکتیو)

کاربرد وجه التمنی معلوم برای فعل dasitzen (hat)

وجه شرطی دوم (würde)

شکل‌های جایگزین با "würde"

امری

جملات امری معلوم برای فعل dasitzen (hat)

ترجمه‌ها

ترجمه‌های dasitzen (hat) آلمانی


آلمانی dasitzen (hat)
انگلیسی be seated, sit, sit around, sit idle
روسی находиться, сидеть, сидеть без дела
اسپانیایی estar en una situación, estar sentado, inactivo, sentado
فرانسوی être assis, rester assis, se trouver
ترکی oturmak, boş durmak, yerinde olmak
پرتغالی estar sentado, sentar-se, ficar ), ficar sentado
ایتالیایی sedere, stare
رومانی sta, fi, zăbovi
مجاری helyzetben lenni, tétlenül ülni, ülni
لهستانی siedzieć, być w sytuacji, siedzieć bezczynnie
یونانی καθισμένος, αδρανής, καθίσω
هلندی zitten, zitten blijven
چکی sedět, být bez pomoci, nečinně sedět
سوئدی sitta, sitta still
دانمارکی sidde
ژاپنی じっとしている, 座っている
کاتالان asseure's sense, estar assegut, estar en una situació
فنلاندی istua paikallaan, istua
نروژی sitte
باسکی egoera batean egon, esertzen
صربی biti bez podrške, sedeći, sedeći besposlen
مقدونی седам, седи без работа
اسلوونیایی sedenje, sedeti
اسلواکی sedieť, sedieť nečinne
بوسنیایی sjediti
کرواتی sjediti, biti bez pomoći, ne raditi
اوکراینی знаходитись, сидіти, сидіти без діла
بلغاری бездействам, седя, седя бездейно
بلاروسی сесці, знаходзіцца, сесці без справы
اندونزیایی diam-diam duduk, duduk
ویتنامی ngùi không làm gì, ngồi
ازبکی bo'sh o'tirish, o'tirmoq
هندی बेकार बैठना, बैठना
چینی 坐着, 闲坐
تایلندی นั่ง, นั่งเฉยๆ
کره‌ای 가만히 앉아 있다, 앉다
آذربایجانی boş oturmaq, oturmaq
گرجی არაფრის გარეშე ჯდომა, დაჯდომა
بنگالی বসা, বিনা কাজে বসে থাকা
آلبانیایی ulesh, ulet kot
مراتی बैठणे, रिकामे वेळी बसणे
نپالی खाली बसेर बस्नु, बैठ्नु
تلگو కూర్చోవడం, చాలా కాలం కూర్చోవడం
لتونیایی bezdarbīgi sēdēt, sēdēt
تامیلی உட்காருதல், விடாமுயற்சி இல்லாமல் உட்கார்ந்து இரு
استونیایی istuma, passiivselt istuda
ارمنی հանգիստ նստել, նստել
کردی li wir rûniştin, rûniştin
عبریישיבה، להיות במצב، לשבת، שבת
عربیالانتظار، جلوس، جلوس بلا حركة
فارسیدر وضعیت خاصی بودن، نشستن، نشسته بودن
اردوبیٹھنا، سکون سے بیٹھنا، موجود ہونا

dasitzen (hat) in dict.cc


ترجمه‌ها 

همکاری کنید


به ما کمک کن و با افزودن ورودی‌های جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی می‌توانی از این وب‌سایت بدون تبلیغات استفاده کنی.



ورود

همه قهرمانان 

معانی

معانی و مترادف‌های dasitzen (hat)

  • untätig irgendwo länger sitzen, herumsitzen, rumsitzen
  • in einer bestimmten Lage sein, ohne Unterstützung zu haben, dastehen

dasitzen (hat) in openthesaurus.de

معانی  مترادف‌ها 

قواعد صرف

قوانین دقیق برای صرف فعل

نظرات



ورود

⁹ جنوب آلمان

* تعاریف تا حدی از ویکی‌واژه (de.wiktionary.org) گرفته شده‌اند و ممکن است بعداً تغییر کرده باشند. آن‌ها تحت مجوز CC-BY-SA 3.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/3.0) به صورت رایگان در دسترس هستند: 1184036, 1184036

* جملات Tatoeba (tatoeba.org) تحت مجوز CC BY 2.0 FR (creativecommons.org/licenses/by/2.0/fr/) به صورت رایگان در دسترس هستند. برخی از آن‌ها تغییر یافته‌اند. نویسندگان جملات را می‌توانید از طریق این لینک‌ها پیدا کنید: 6475336

* جملات ویکشِنری (de.wiktionary.org) تحت مجوز CC BY-SA 3.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/3.0/deed.de) به صورت رایگان در دسترس هستند. برخی از آن‌ها تغییر یافته‌اند. نویسندگان جملات را می‌توانید از طریق لینک‌های زیر مشاهده کنید: 5639