جملاتی با فعل ausschweifen (hat) ⟨جمله وابسته⟩

نمونه‌هایی برای استفاده از صرف فعل ausschweifen. این‌ها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرف‌شده، یک مثال جمله نمایش داده می‌شود. شکل فعل برجسته می‌شود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی ausschweifen (hat) به صورت تصادفی انتخاب می‌شود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثال‌ها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگه‌های تمرین برای فعل ausschweifen در دسترس هستند.

sein
aus·schweifen
haben
aus·schweifen

وجه خبری

جملات نمونه در حالت اخباری معلوم برای فعل ausschweifen (hat)

وجه التمنی (سبژونکتیو)

کاربرد وجه التمنی معلوم برای فعل ausschweifen (hat)

وجه شرطی دوم (würde)

شکل‌های جایگزین با "würde"

امری

جملات امری معلوم برای فعل ausschweifen (hat)

ترجمه‌ها

ترجمه‌های ausschweifen (hat) آلمانی


آلمانی ausschweifen (hat)
انگلیسی bulge, curve, protrude
روسی блуждать, быть необузданным, выпиливать, выпилить, выполаскивать, выполоскать, вырезать полукругом, выходить за рамки
اسپانیایی contornear, curvarse, salirse
فرانسوی chantourner, déborder, découper, s'étendre, échancrer
ترکی dışa bükülmek, yayılmak
پرتغالی cercear, contornar, curvar
ایتالیایی curvare, centinare, svasare
رومانی se extinde, se lărgi
مجاری kibővül
لهستانی wybrzuszać
یونانی εκβολή
هلندی uitbuigen, uitwijken
چکی rozšiřovat, vytvářet
سوئدی utbuktning
دانمارکی bølge, udvide
ژاپنی 外に膨らむ
کاتالان corbes, ondulacions
فنلاندی kaareutua, laajentua
نروژی buktning, utvidelse
باسکی kanpoko irudia
صربی izvijanje, izvijati se
مقدونی извива, извивање
اسلوونیایی izbočiti
اسلواکی rozšíriť, vybočiť
بوسنیایی izvijanje, izvijati
کرواتی izbočiti, izviti
اوکراینی випинатися, випуклість
بلغاری извивам, изпъквам
بلاروسی выкручвацца, разгалінавацца
اندونزیایی membuat cembung, mengembungkan
ویتنامی làm lồi, uốn vồng
ازبکی qabartirmoq, qavariq qilish
هندی उत्तल बनाना, उभारना
چینی 使外凸, 鼓出
تایلندی ทำให้นูน, ทำให้โป่ง
کره‌ای 볼록하게 만들다, 불룩하게 만들다
آذربایجانی qabartmaq, qabarıqlaşdırmaq
گرجی ამობურცვა
بنگالی উত্তল করা, ফুলিয়ে তোলা
آلبانیایی fryj
مراتی उत्तल करणे, उभार देणे
نپالی उत्तल बनाउनु, उभार्नु
تلگو ఉబ్బించు
لتونیایی izliekt
تامیلی புடைக்கச் செய்
استونیایی kumerdama
ارمنی ուռուցիկ դարձնել, փքացնել
کردی şişandin
عبریלחרוג، לסטות
عربیانحراف
فارسیپهن شدن، گسترده شدن
اردوباہر نکلنا، پھیلنا

ausschweifen (hat) in dict.cc


ترجمه‌ها 

همکاری کنید


به ما کمک کن و با افزودن ورودی‌های جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی می‌توانی از این وب‌سایت بدون تبلیغات استفاده کنی.



ورود

همه قهرمانان 

معانی

معانی و مترادف‌های ausschweifen (hat)

  • über mehr reden, als nur über den Kern einer Sache, weit ausholen
  • sittliche, moralische Grenzen überschreiten, übertreiben
  • [Arbeit] eine Form schaffen, die nach außen ausbuchtet
  • [Werkzeuge] genauer ausführen, genauer eingehen auf

ausschweifen (hat) in openthesaurus.de

معانی  مترادف‌ها 

قواعد صرف

قوانین دقیق برای صرف فعل

نظرات



ورود

* تعاریف تا حدی از ویکی‌واژه (de.wiktionary.org) گرفته شده‌اند و ممکن است بعداً تغییر کرده باشند. آن‌ها تحت مجوز CC-BY-SA 3.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/3.0) به صورت رایگان در دسترس هستند: 993455, 993455, 993455

* برخی از مترادف‌ها از OpenThesaurus (openthesaurus.de) گرفته شده‌اند و ممکن است بعداً تغییر یافته باشند. آن‌ها تحت مجوز CC-BY-SA 4.0 (creativecommons.org/licenses/by-sa/4.0) به صورت رایگان در دسترس هستند: ausschweifen