جملاتی با فعل joggen
نمونههایی برای استفاده از صرف فعل joggen. اینها جملات واقعی و جملاتی از پروژه Tatoeba هستند. برای هر شکل صرفشده، یک مثال جمله نمایش داده میشود. شکل فعل برجسته میشود. اگر بیش از یک جمله وجود داشته باشد، یک مثال با فعل آلمانی joggen به صورت تصادفی انتخاب میشود. برای اینکه صرف فعل را نه تنها با مثالها بلکه با تمرین نیز یاد بگیرید، برگههای تمرین برای فعل joggen در دسترس هستند.
زمان حال
-
گذشته ناقص
-
وجه التزامی I
-
حالت التبعیض دوم
-
امری
-
مصدر
-
وجه وصفی
-
جدول افعال قوانین
- چگونه joggen را در زمان حال صرف میکنید؟
- چگونه joggen را در گذشته ناقص صرف میکنید؟
- چگونه joggen را در امری صرف میکنید؟
- چگونه joggen را در وجه التمنی I (Konjunktiv I) صرف میکنید؟
- چگونه joggen را در وجه التمنی دوم (Konjunktiv II) صرف میکنید؟
- چگونه joggen را در مصدر صرف میکنید؟
- چگونه joggen را در وجه وصفی صرف میکنید؟
- افعال در زبان آلمانی چگونه صرف میشوند؟
زمان حال گذشته ناقص امری وجه التمنی اول وجه التمنی دوم مصدر وجه وصفی
وجه خبری
جملات نمونه در حالت اخباری معلوم برای فعل joggen
وجه التمنی (سبژونکتیو)
کاربرد وجه التمنی معلوم برای فعل joggen
وجه شرطی دوم (würde)
شکلهای جایگزین با "würde"
امری
جملات امری معلوم برای فعل joggen
برگههای کاری
ترجمهها
ترجمههای joggen آلمانی
-
joggen
jog, jogging
бегать трусцой, совершать пробежку, совершить пробежку, бег, бегать, джоггинг
correr, hacer footing, jogging, trotar
jogger, faire du jogging, courir
jogging yapmak, koşmak, yavaş koşmak, hafif koşu yapmak, yavaş koşu, yürüyüş yapmak
correr, fazer jogging, jogar
fare jogging, correre lentamente, fare footing, jogging
alerga, jogging
kocog, futás, kocogni, kocogás
uprawiać jogging, biegać, biegnąć truchtem, jogging
τζόγκινγκ, τρέξιμο
joggen
běhat, běhání, jogging
jogga
jogge, jogging
ジョギング
jogging, córrer, córrer a un ritme moderat
hölkkä, hölkkääminen, hölkätä, juoksentelu, lenkkeillä
jogge, jogging
jogging, lasterka
jogging, trčanje, trčati
трчање, џогирање
jogging, teči
jogging, behať
trčanje, trčati
jogging, trčanje, trčati
бігти, біг, бігати, повільно бігти
бягане, джогинг
бег, бегчы
ריצה، לרוץ בקצב מתון
هرولة، الجري، الجري المعتدل، ركض بطيء
دویدن، دویدن آرام
جاگنگ، دوڑنا، ہلکی دوڑ
joggen in dict.cc
ترجمهها
همکاری کنید
به ما کمک کن و با افزودن ورودیهای جدید و ارزیابی موارد موجود، یک قهرمان شو. به عنوان تشکر، پس از رسیدن به امتیاز مشخصی میتوانی از این وبسایت بدون تبلیغات استفاده کنی.
|
ورود |
معانی
معانی و مترادفهای joggenقواعد صرف
قوانین دقیق برای صرف فعل